loading...
امام علی علیه السلام
mostafa saidi بازدید : 15 سه شنبه 09 مهر 1392 نظرات (0)

 

الف) پیدایش خوارج:

خوارج یعنی شورشیان. ... پیدایش آنان در جریان حکمیّت است. در جنگ صفّین در آخرین روزی که جنگ به نفع علی علیه السلام خاتمه می یافت، معاویه با مشورت عمروعاص دست به یک نیرنگ ماهرانه ای زد. ... دستور داد قرآن ها را بر سرنیزه ها بلند کنند(1) که مردم! ما اهل قبله و قرآنیم. بیائید آن را در بین خویش حَکَم قرار دهیم. ...

علی فریاد برآورد بزنید آنها را ... حقیقت و جلوه راستین قرآن منم. اینها کاغذ و خطّ را دستاویز کرده اند تا حقیقت و معنی را نابود سازند. خوارج به علی علیه السلام فشار آوردند. جنگ را متوقّف ساختند تا(2) مجلس حَکَمیّت تشکیل شود. ...لشکر دشمن بدون کوچک ترین اختلافی با اتّفاق نظر، «عمروعاص»، عصاره نیرنگ ها را انتخاب کردند. علی، «عبداللّه بن عبّاس» سیاستمدار و یا «مالک اشتر» مرد فداکار و روشن بینِ با ایمان را پیشنهاد کرد و یا مردی از آن قبیل را. امّا آن احمق ها به دنبال هم جنس خویش می گشتند و مردی چون «ابوموسی» را که مردی بی تدبیر بود و با علی علیه السلام میانه خوبی نداشت(3)، انتخاب کردند. ... پس از ماه ها مشورت، عمروعاص به ابوموسی گفت: بهتر این است که به خاطر مصالح مسلمین نه علی باشد و نه معاویه، سومی را انتخاب کنیم و آن جز «عبداللّه بن عمر»، داماد تو، دیگری نیست. ... بر این مطلب توافق کردند و اعلام کردند که مردم برای استماع نتایج حکمیّت جمع شوند. عمروعاص با چاپلوسی هرچه تمام تر ابوموسی را فریب داد تا او شروع به سخن نماید. ابوموسی نیز به سخن در آمد که: ما پس از مشورت، صلاح امّت را در آن دیدیم که نه علی باشد و نه معاویه، دیگر مسلمین خود می دانند هر که را خواسته،انتخاب کنند. و انگشترش را از انگشت دست راست بیرون آورد و گفت: من علی را از خلافت خلع کردم هم چنان که این انگشتر را از انگشت بیرون آوردم. این را گفت و از منبر به زیر آمد.

عَمروعاص حرکت کرد و بر منبر نشست و گفت: سخنان ابوموسی را شنیدید که علی را از خلافت خلع کرد و من نیز او را از خلافت خلع می کنم هم چنان که ابوموسی کرد. و انگشترش را از دست راست بیرون آورد و سپس انگشترش را به دست چپ کرد و گفت: معاویه را به خلافت نصب می کنم هم چنان که انگشترم را در انگشت کردم. این را گفت و از منبر به زیر آمد.(4)

مجلس آشوب شد. مردم به ابوموسی حمله بردند و بعضی با تازیانه بر وی شوریدند. او به مکّه فرار کرد و عمروعاص نیز به شام رفت.

خوارج که به وجود آورنده این جریان بودند، پیش علی آمدند که نفهمیدیم و تن به حکمیّت دادیم. هم تو کافر گشتی و هم ما. ما توبه کردیم، تو هم توبه کن. ... علی گفت: توبه به هر حال خوب است «اَسْتَغْفِرُاللّه َ مِنْ کُلِّ ذَنْبٍ» ما همواره از هر گناهی استغفار می کنیم. گفتند: این کافی نیست بلکه باید اعتراف کنی که «حَکَمیّت» گناه بوده و از این گناه توبه کنی. گفت: آخر من مسئله تحکیم را به وجود نیاوردم، خودتان به وجود آورید و نتیجه اش را نیز دیدید. و از طرفی دیگر، چیزی که در اسلام مشروع است، چگونه آن را گناه قلمداد کنم و گناهی که مرتکب نشده ام، به آن اعتراف کنم. ...

از اینجا به عنوان یک فرقه مذهبی دست به فعّالیّت های تبلیغی حادّی زدند. ...(5) کم کم به فکر افتادند که به خیال خود ریشه مفاسد دنیای اسلام را کشف کنند. به این نتیجه رسیدند که: عثمان، علی و معاویه همه بر خطا و گناهکارند و ما باید با مفاسدی که به وجود آمده، مبارزه کنیم. امر به معروف و نهی از منکر نمائیم. لذا مذهب خوارج تحت عنوان «وظیفه امر به معروف و نهی از منکر» به وجود آمد.(6) اوّلین جریان جمودآمیزی که در تاریخ اسلام پیدا شد، جریان «خوارج» بود.(7)

ب) خوارج، مشکل اساسی علی علیه السلام :

مشکل اساسی که من می خواهم عرض کنم که همه اینها مقدّمه برای این مطلب بود؛ این است: در زمان پیغمبراکرم، طبقه ای که پیغمبراکرم به وجود آورد صرفا یک طبقه ای نبود که یک انقلاب بپا شود و عدّه ای در زیر یک پرچمی جمع شوند. پیغمبر یک طبقه ای را تعلیم داد. متفقّهشان کرد. قدم به قدم جلو آورد. تعلیم و تربیت اسلامی را تدریجا در روح این ها نفوذ داد. پیغمبر سیزده سال در مکّه بود. انواع زجرها و شکنجه ها و رنج ها از مردم قریش متحمّل شد ولی همواره دستور به صبر می داد ... در آخر فقط اجازه مهاجرت داد که عدّه ای به حبشه مهاجرت کردند، و مهاجرت سودمندی هم بود ...

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 231
  • کل نظرات : 6
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 13
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 15
  • باردید دیروز : 2
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 15
  • بازدید ماه : 35
  • بازدید سال : 871
  • بازدید کلی : 18,951