loading...
امام علی علیه السلام
mostafa saidi بازدید : 18 چهارشنبه 10 مهر 1392 نظرات (0)

پدید آورنده : حجة الاسلام و المسلمین سید احمد خاتمی ، صفحه 12

جنگ صفین روزهای حساس و سرنوشت ساز خود را می گذراند و ساعت به ساعت سنگرهای معاویه یکی پس از دیگری فرو می ریخت، به حدی حمله برق آسای لشگریان مولی بویژه مالک اشتر کاری بود که معاویه به اعتراف خودش در آستانه تقاضای امان از امام علی (ع) قرار گرفته بود:

«والله لقد رجع عنی الاشتر یوم رفع المصاحف و انا ارید ان اساله ان یاخذ لی الامان من علی (ع) .» (1)

در این شرایط بسیار تعیین کننده با شیطنت عمروعاص و همراهی برخی از چهره های منافق در جمع یاران امام علی (ع) همانند اشعث، شرایط علیه مولی تغییر یافت.

سپاهیان شام قرآنها را بالای نیزه بردند.قرآن بزرگ دمشق به کمک ده نفر بر نوک نیزه حمل شد آن گاه همگی شعار دادند: «حکم میان ما و شما کتاب خداست.» و از سوی دیگر فریاد ترحم برخاست که:

ای مردم عرب برای زنان و دخترانتان، خدا را در نظر بگیرید! خدای را خدای را درباره دینتان.

پس از مردم شام چه کسی از مرزهای شام پاسداری خواهد کرد و پس از مردم عراق چه کسی از مرزهای عراق حفاظت خواهد کرد؟ (2)

چه کسی برای جهاد با روم و ترک و دیگر کافران باقی خواهد ماند؟

این شیطنت همانگونه که از پیش از سوی عمروعاص پیش بینی می شد کار خود را کرد و شیرازه لشگر مولی را از هم پاشید. ناگهان بیست هزار نفر از لشکریان امام علی (ع) در حالی که کاملا مسلح بودند و پیشانی آنها از سجده پینه بسته بود، مقر فرماندهی امام را محاصره کرده و گفتند یا دعوت لشکر شام را بپذیرد و جنگ را متوقف سازد و یا او را خواهند کشت یا او را تحویل معاویه خواهند داد! !

حضرت فرمود:

«و یحکم انا اول من دعا الی کتاب الله و اول من اجاب الیه و لیس یحل لی و لا یسعنی فی دینی ان ادعی الی کتاب الله فلا اقبله انما انا اقاتلهم لیدینوا بحکم القرآن فانهم قد عصوا الله فیما امرهم و نقضوا عهده و نبذوا کتابه ولکنی قد اعلمتکم انهم قد کادوکم و انهم لیسوا العمل بالقرآن یریدون.» (3)

وای بر شما! من نخستین کسی هستم که به کتاب خدا دعوت کردم، و اولین کسی هستم که دعوت کتاب خدا را اجابت کردم و دینم به من اجازه نمی دهد که دعوت به کتاب خدا شوم و آن را نپذیرم، همانا من با آنان می جنگم تا سر تسلیم در برابر حکم قرآن فرود آورند، آنان خدا را نافرمانی کردند وپیمان او را شکستند و کتاب او را پشت سر افکندند ولکن من به شما اعلام می کنم که اینان حقه زده اند و شما را فریفتند آنان در پی عمل به قرآن نیستند.

لکن این سخن از دل برآمده مولا بر دل آنها ننشست و با اصرار و تهدید از مولا خواستند که مالک اشتر که در خط مقدم می جنگید و در آستانه فتح نهایی بود برگردد.مالک ابتدا درخواست کرد چند لحظه مهلت دهد کار را تمام خواهد کرد.شورشگران تهدید کردند که اگر مالک برنگردد با خود مولا برخورد خواهند کرد.سرانجام مالک با دلی خونین برگشت! او هم شورشگران را نصیحت و موعظه کردو سرانجام کار به پرخاشگری کشیده شد که با پادرمیانی مولا خاتمه یافت. (4) این خلاصه فتنه تحکیم بود که با مختصر کم و زیاد همه مورخان آورده اند.و قهرا عزیزان خواننده بارها آن را شنیده اند.آنچه در این راستا مهم است تحلیل این ماجرای غم انگیز و عبرتهای آن است.

 

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 231
  • کل نظرات : 6
  • افراد آنلاین : 5
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 77
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 82
  • باردید دیروز : 2
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 82
  • بازدید ماه : 102
  • بازدید سال : 938
  • بازدید کلی : 19,018