loading...
امام علی علیه السلام
mostafa saidi بازدید : 17 شنبه 29 تیر 1392 نظرات (0)

 

پیامبر در ماه جمادی الاولی ابا سلمة بن عبد الاسد را در مدینه منصوب فرمود و خود با گروهی از مهاجرین از شهر بیرون آمد و راه «نقب بنی دینار»را پیش گرفته همچنان تا جایی به نام «عشیره »براند و در آنجا توقف کرد و تا چند روز از ماه جمادی الثانیه را نیز در آنجا ماند و در این مدت با قبیله بنی مدلج و متحدین آنها از قبایل دیگر پیمان دوستی بسته و به مدینه بازگشت. ابن هشام و دیگران از عمار بن یاسر نقل کرده اند که گفته است: در غزوه عشیره من و علی بن ابیطالب همسفر و مانوس بودیم و در آن چند روزی که در عشیره توقف داشتیم روزی علی بن ابی طالب به من گفت: بیا تا به تماشای بنی مدلج که در نخلستان در آن نزدیکی کار می کردند برویم و من با او به آن نزدیکی رفتیم و همچنان که نشسته بودیم و کار آنها را تماشا می کردیم خوابمان گرفت و هر دو برخاسته زیر نخله خرما و روی شنهای نرمی که آنجا بود خوابیدیم.

هنگامی به خود آمدیم که رسول خدا(ص)بالای سر ما ایستاده بود و ما را با پای خود حرکت می داد، من و علی بن ابیطالب که سر و رویمان خاک آلود شده بود برخاسته و در برابر آن حضرت ایستادیم، پیغمبر اسلام که سر و صورت خاک آلود علی را دید فرمود: ای ابو تراب این چه حالی است؟

و سپس فرمود: آیا شما را از بدبخت ترین و شقی ترین مردم آگاه نکنم که آنها کیان اند؟

- عرض کردیم: چرا یا رسول الله!

- فرمود: یکی همان پی کننده ناقه(صالح)است - و سپس در حالی که اشاره به علی بن ابیطالب می کرد - فرمود: و دیگری آن کسی است که بر اینجای سر تو ضربت می زند و این محاسن تو را از آن رنگین می سازد.

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 231
  • کل نظرات : 6
  • افراد آنلاین : 4
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 82
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 88
  • باردید دیروز : 2
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 88
  • بازدید ماه : 108
  • بازدید سال : 944
  • بازدید کلی : 19,024