loading...
امام علی علیه السلام
mostafa saidi بازدید : 43 چهارشنبه 26 تیر 1392 نظرات (0)

در کتاب کشف الغمه نوشته شده است که بدر الدین لؤلؤ عامل موصل از بعضی علما درخواست کرد تا احادیث صحیح و گوشه ای از آنچه درباره فضایل و صفات علی (ع) نقل شده است استخراج کنند.این صفات بر«انوار شمع اثنی عشر»نوشته و به آرامگاه آن حضرت برده شد.وی می گوید: «من این شمع را دیدم ».آنچه در اوصاف علی (ع) می آید مطالبی است که از کتاب صفین و از جابر و ابن حنفیه و دیگران و نیز از کتاب استیعاب نقل شده است.بدر الدین با خواندن این صفات گفت: او (علی) نکوترین کسی است که صفاتش را دیده است.ما با استفاده از مجموع این روایات به خصوصیات برجسته آن امام همام اشاره می کنیم.

علی (ع) مردی میانه بالا بود.اندکی کوتاه و چاق.چشمانی سیاه و گشاده داشت.در نگاهش عطوفت و مهربانی موج می زد.ابروانش کشیده و پیوسته بود.صورتی زیبا داشت و از نیکو منظرترین مردم به شمار می آمد.رنگ صورتش گندمگون بود.چهره ای گشاده و بشاش داشت.به جز موهای اطراف سرش، موی دیگری نداشت و سرش طاس بود و از پشت همچون تاجی می درخشید.گردنش از سپیدی به درخشش ابریقی نقره ای مانند بود.ریشی انبوه داشت و بالای آن زیبا می نمود.گردنش ستبر و شانه هایش همچون شانه های شیری ژیان، فراخ بود.

در روایتی دیگر ذکر شده است: شانه هایش مانند شانه های شیری قوی جثه، پهن بود. بازوان نیرومندش، از شدت درهم پیچیدگی عضلات از ساعدش قابل تمیز نبود.مچها و نیز پنجه هایی قوی و قدرتمند داشت.

در روایتی دیگر نیز آمده است: آن حضرت انگشتانی باریک و ساعد و دستی نیرومند داشت.و چنان قوی بود که اگر دست کسی را می گرفت، بر او مستولی می شد و طرف مقابل قدرت نفس کشیدن را از دست می داد.شکمی بزرگ و پشتی قوی داشت.سینه وی فراخ و پرمو بود و سر استخوانهای او که در مفصل با یکدیگر جفت شده بودند، بزرگ می نمود.عضلاتی پر پیچ و تاب و ساقهایی کشیده و باریک داشت.بزرگی عضله دست و پای او بهنجار و موزون بود و هنگام راه رفتن اندکی به جلو متمایل می شد.چون به میدان کارزار روی می آورد، با هروله و شتاب می رفت.نیرومند و شجاع بود و در رویارویی با هر کسی، پیروز می شد.به راستی خداوند او را با عز و نصر خود تایید کرده بود.

مغیره در این باره گفته است: علی (ع) همچون شیر بود، بلکه از شیر قوی تر و اندامش از اندام او بهنجارتر می نمود.

آن حضرت را با الفاظی همچون اصلع (طاس و بی مو) ، اجلح (کسی که جلوی سر او کم مو باشد) ، انزع (مردی که موی پیشانیش از هر دو طرف رفته) و بطین (شکم بزرگ) بسیار توصیف کرده اند که ذکر آن نیز گذشت.

در کتاب فائق آمده است که ابن عباس می گوید: من زیباتر از طرفین پیشانی علی (ع) ندیده ام.شرصتان (طرفین پیشانی) از شرص و به معنای جذب و کشیدن است.گویا مو کشیده شده و جای آن معلوم می شود.آیا به وجه تسمیه مو به نزعه نمی نگری و نمی بینی لغات جذب و نزع همه از یک رشته سرچشمه می گیرند؟!

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 231
  • کل نظرات : 6
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 55
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 58
  • باردید دیروز : 2
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 58
  • بازدید ماه : 78
  • بازدید سال : 914
  • بازدید کلی : 18,994