loading...
امام علی علیه السلام
mostafa saidi بازدید : 18 سه شنبه 09 مهر 1392 نظرات (0)

 

در ستیغ صبر[127]

بعد از وفات رسول خدا صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام جفا شد. او را از حق و حقوق خویش محروم کردند. باغ فدک را از همسرش فاطمه زهرا به زور ستاندند. به در خانه اش آتش زدند و... و...

با همه این جفاها و حق کشی ها او دندان روی جگر گذاشت و صبر پیشه کرد. و شجاعانه خشم خویش رو فرو خورد که خود - به روایت از رسول اللّه صلی الله علیه و آله - می گفت:

اَشْجَعُ النّاسِ مِنْ غَلَبَ هَواهُ / شجاع ترین مردم کسی است که بر خواسته های خویش چیره باشد.(73)

و در پاسخ کسانی که از او می خواستند دست به شمشیر برد و در برابر غاصبان خلافت قد علم کند، با قاطعیت فرمود:

[128]

«ای مردم! امواج فتنه ها را با کشتی های نجات بشکنید و پیش روید؛ و از راهی که در نفرت از یکدیگر پیش گرفته اید، برگردید؛ و تاج های فخرفروشی به همدیگر را به خاک درافکنید. آن کسی رستگار شد که یا با بال و پر به پا خاست و یا گردن نهاد و بیاسود؛ این حکومت، آب گندیده ای است و لقمه ای که در گلوی خورنده اش گیر می کند، میوه چینی که آن را پیش از رسیدنش برداشت کند چون کشاورزی باشد که در زمین دیگری کاشت کند.

اگر سخن گویم، گویند که آزمندانه حکومت را خواهد و اگر سکوت کنم، گویند که از مرگ می هراسد! من و ترس از مرگ؟! آن هم پس از آن همه جهاد و جنگ؟! محال است محال.

به خدا سوگند که اُنس و اشتیاق پسر ابوطالب به مرگ بیشتر از آن اُنس و اشتیاقی است که بچّه شیرخوار به پستان مادرش دارد، بلکه من دانشی ناگشوده در دل دارم که اگر از آن دم زنم، چنان به خود می پیچید و می لرزید که ریسمان در درون چاهی عمیق و تاریک به خود می پیچد و می لرزد.»(74)

امام علی علیه السلام مصلحت اسلام و مسلمانان را که شرایطی ناخواسته آن را ساخته و پرداخته بود، در نظر داشت. ارتداد مرتدّان و تهدید روم و ایران را از نظر دور نداشت. قبایل عرب ها را خوب می شناخت و از این بسیار

[129]

می ترسید که نکند در اثر اختلافات هر قبیله ای به قبله ای غیر از قبله اسلام و قرآن روی آورد و در نتیجه بشود آن که نباید بشود. برای همین «خار در چشم و استخوان در گلو، صبر پیشه ساخت.»(75)

 

این صبر و بردباری بیست و پنج سال به درازا کشید تا این که عثمان به دست مسلمانان خشمگین کشته شد و خلافت و حکومت در بدترین شرایط به امام علی علیه السلام سپرده شد. و مسلمانان پس از 25 سال تازه فهمیده بودند که حق را به حقدار باید سپرد. تو گویی این دیرفهمی آن هم با ربع قرن فاصله آنها را شرمنده و آشفته ساخته بود. آن چنان که مولا علی علیه السلام خود گوید:

«از این همه در شگفت نبودم مگر این که ناگهان مردم را دیدم که از هر طرف به سوی من روی آوردند تا آنجا که انگشتان پایم پایمال و پیراهنم از دو طرف پاره شد که مردمان چون گلّه گوسفندان دور سرم گرد آمده بودند.

با این حال وقتی که به کار خلافت برخاستم گروهی پیمان شکستند و گروهی از دایره دین بیرون جستند و گروهی دیگر ستمگر گشتند. گویی سخن خدای سبحان را هرگز نشنیده بودند. آنجا که می گوید:

- آن دنیای دیگر را برای کسانی نهاده ایم که در زمین گردن فرازی نجویند و راه تبهکاری نپویند که پایان کار با پارسایان است.

آری، به خدا که آن را شنیده و به درکش رسیده بودند، ولی دنیا خود را در چشم آنها به زیبایی آراست و زرق و برق آن

[130]

دیده دلشان را خیره ساخت.»(76)

از آن طرف بنی امیه بودند که نزدیک به ربع قرن بود که در شام حکومت می کردند. آنان با همدستی امپراتور روم برای اسلام و مسلمانان از پیش نقشه ها کشیده بودند. بیست و پنج سال در شام و شامات مثل موش مدام همه جا لانه ساخته و زاد و ولد کرده بودند. بنی امیه به رهبری معاویه پسر ابوسفیان از شام و شامات گذشته در حجاز و عراق هم ریشه دوانده بودند تا آنجا که توانستند سه جنگ را به مسلمانان و حضرت علی علیه السلام تحمیل کنند.

برای کسی که تاریخ را با دقت مطالعه کند، به وضوح معلوم خواهد شد که کارگردانان هر سه جنگ (جمل و صفّین و نهروان) بنی امیه و امپراتور روم بوده اند.

و آن روز بیش از همه و پیشتر از همگان امام علی علیه السلام می دانست که فتنه ها همه از روم و کاخ سبز معاویه سرچشمه می گیرد و برای همین هرگز نمی خواست که جنگی در خانه مسلمانان و در میان مسلمانان پیش آید. آن حضرت همه سعی خود را برای پیش گیری از جنگ جمل به کار بست و هر راهی را که احتمال می رفت به صلح و آشتی بیانجامد با همه توانش تا آخرش رفت، امّا حماقت مردم کار را به آنجا کشانید که نباید می کشانید. زیرا که پیشترها از هر سوی در تورهای تبلیغاتی افتاده و استحمار شده بودند.

آری، معاویة بن ابی سفیان از جهل و حماقت مردم بیشترین بهره را برد تا آنجا که توانست طلحه و زبیر و عایشه و مروان و عبداللّه بن زبیر را در جبهه مخالف علی علیه السلام قرار دهد و مکه و مدینه و بصره را بر علیه علی علیه السلام

[131]

برآشوبد و چنین بود که جنگ جمل در بصره درگرفت.

73 . شیخ صدوق، کتاب من لا یحضره الفقیه، 4/395 (5840).74 . نهج البلاغه، خطبه 5.75 . همان، خطبه سوّم.76 . همان.

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 231
  • کل نظرات : 6
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 2
  • آی پی دیروز : 9
  • بازدید امروز : 34
  • باردید دیروز : 93
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 149
  • بازدید ماه : 456
  • بازدید سال : 1,292
  • بازدید کلی : 19,372