loading...
امام علی علیه السلام
mostafa saidi بازدید : 20 سه شنبه 09 مهر 1392 نظرات (0)

 

طلحه وزبیر از اینکه در حکومت علی علیه السلام به استانداری منطقه ای منصوب شوند مایوس ونومید شدند. از طرف دیگر، از جانب معاویه به هر دو نفر نامه ای، تقریبا به یک مضمون، رسید که آنان را به «امیر المؤمنین » توصیف کرده ویاد آور شده بود که از مردم شام برای آن دو بیعت گرفته است وباید هرچه زودتر شهرهای کوفه وبصره را اشغال کنند، پیش از آنکه فرزند ابوطالب بر آن دو مسلط شود وشعار آنان در همه جا این باشد که خواهان خون عثمان هستند ومردم را بر گرفتن انتقام او دعوت کنند.

این دو صحابی ساده لوح فریب نامه معاویه را خوردند وتصمیم گرفتند که از مدینه به مکه بروند ودر آنجا به گرد آوری افراد وساز وبرگ جنگ بپردازند. آنان در اجرای نقشه فرزند ابوسفیان به حضور امام علیه السلام رسیدند وگفتند:ستمگریهای عثمان را در امور مربوط به ولایت وحکومت مشاهده کردی ودیدی که وی جز به بنی امیه به کسی نظر وتوجه نداشت. اکنون که خدا خلافت را نصیب تو ساخته است ما را به فرمانروایی بصره وکوفه منصوب کن. امام علیه السلام فرمود:آنچه خدا نصیب شما فرموده است به آن راضی باشید تا من در این موضوع بیندیشم. آگاه باشید که من افرادی را برای حکومت می گمارم که به دین وامانت آنان مطمئن واز روحیات آنان آگاه باشم.

هر دو نفر با شنیدن این سخن، بیش از پیش مایوس شدند; چه امام علیه السلام آب پاکی روی دست آنان ریخت ودریافتند که آن حضرت به آن دو اعتماد ندارد. لذا جهت سخن را دگرگون کردند وگفتند: پس اجازه بده ما مدینه را به قصد عمره ترک کنیم. امام علیه السلام فرمود:در پوشش عمره هدف دیگری دارید. آنان به خدا سوگند یاد کردند که غیر عمره هدف دیگری ندارند.امام علیه السلام فرمود: شما در صدد خدعه وشکستن بیعت هستید. آنان سوگند خود را تکرار کردند وبار دیگر با امام بیعت نمودند. وقتی آن دو خانه علی علیه السلام راترک کردند، امام به حاضران در جلسه فرمود: می بینم که آنان در فتنه ای کشته می شوند.برخی از حضار گفتند: ازمسافرت آنان جلوگیری کن.امام علیه السلام فرمود: باید تقدیر وقضای الهی تحقق پذیرد.

ابن قتیبه می نویسد:

 

هر دو پس از خروج از خانه علی در مجمع قریش گفتند: این پاداش ما بود که علی به ما داد! ما بر ضد عثمان قیام کردیم ووسیله قتل او را فراهم ساختیم، در حالی که علی در خانه خود نشسته بود.حال که به خلافت رسیده است دیگران را بر ما ترجیح می دهد.

طلحه وزبیر با آنکه سوگندهای شدیدی در خانه امام علیه السلام یاد کرده بودند، پس از خروج از مدینه در میان راه مکه به هر کس رسیدند بیعت خود را با علی علیه السلام انکار کردند. (1)

بازگشت عایشه از نیمه راه مدینه به مکه

پیشتر گذشت که در هنگام محاصره خانه عثمان از طرف انقلابیون مصری وعراقی، عایشه مدینه را به عزم حج ترک گفت ودر مکه بود که خبر قتل عثمان را شنید ولی خبر نرسید که مسئله خلافت پس از قتل خلیفه به کجا منجر شد. از این جهت تصمیم گرفت که مکه را به عزم مدینه ترک گوید.

در مراجعت از مکه، در منزلی به نام «سرف »، با مردی به نام ابن ام کلاب ملاقات کرد واز اوضاع مدینه پرسید. وی گفت که محاصره خانه خلیفه هشتاد روز به طول انجامید وسپس او را کشتند وبعد از چند روز با علی علیه السلام بیعت کردند.

وقتی عایشه از اتفاق مهاجرین وانصار بر بیعت با امام آگاه شد سخت برآشفت وگفت: ای کاش آسمان بر سرم فرو می ریخت.سپس دستور داد که کجاوه او را به سوی مکه بازگردانند، در حالی که نظر خود را در باره عثمان دگرگون کرده بود ومی گفت: به خدا سوگند،عثمان مظلوم کشته شده است ومن انتقام او را از قاتلان او می ستانم.

آن مرد گزارشگر رو به او کرد وگفت: تو نخستین کسی بودی که به مردم می گفتی عثمان کافر شده است وباید او را که، از حیث قیافه، شبیه نعثل یهودی است بکشند. اکنون چه شده که از سخن نخست خود بازگشتی؟ وی در پاسخ، به سان کسی که تیر در تاریکی رها کند، گفت: قاتلان عثمان او را توبه دادند وسپس کشتند. در باره عثمان همه سخن می گفتند ومن نیز می گفتم، اما سخن اخیر من بهتر از سخن پیشین من است.

آن مرد در بی پایگی پوزش عایشه، اشعاری چند سرود که ترجمه برخی از ابیات آن چنین است:

به قتل خلیفه فرمان دادی وبه ما گفتی که او از دین خدا خارج شده است. مسلم است که ما در کشتن او به فرمان تو گوش کردیم، ازاین رو، قاتل او نزد ما کسی است که فرمان به قتل او داده است!

عایشه در برابر مسجد الحرام از کجاوه پیاده شد وبه حجر اسماعیل رفت وپرده ای در آنجا آویخت. مردم دور او گرد می آمدند واو خطاب به آنان می گفت: مردم!عثمان به ناحق کشته شده است ومن انتقام خون او را می گیرم. (2)

پایگاه مخالفان امام(ع)

پس از قتل عثمان وبیعت مردم با امام علیه السلام، سرزمین مکه مرکز مخالفان آن حضرت به شمار می رفت وافرادی که با علی علیه السلام مخالف بودند یا از دادگری او می ترسیدند، خصوصا فرمانداران واستانداران عثمان که می دانستند امام دارایی آنان را مصاده می کند وآنان را به سبب خیانتهایی که مرتکب شده اند بازخواست خواهد کرد، همه وهمه در مکه در پوشش حرمت حرم خدا گرد آمدند ونقشه نبرد جمل را طرح کردند.

هزینه جنگ جمل

هزینه جنگ جمل را استانداران عثمان، که در دوران حکومت او بیت المال را غارت کرده وثروت هنگفتی به دست آورده بودند، پرداختند وهدف این بود که دولت جوان علی علیه السلام را سرنگون کنند واوضاع به حال سابق باز گردد.

اسامی برخی از افرادی که هزینه کمرشکن این نبرد را تامین کردند عبارت است از:

1- عبد الله بن ابی ربیعه، استاندار عثمان در صنعای یمن. او از صنعا به منظور کمک به عثمان خارج شد وچون در نیمه راه از قتل او آگاه گردید به مکه بازگشت.وقتی شنید که عایشه مردم را برای گرفتن انتقام خون عثمان دعوت می کند وارد مسجد شد ودر حالی که روی تخت نشسته بود فریاد زد:هرکس که بخواهد برای گرفتن انتقام خون خلیفه در این جهاد شرکت کند من هزینه رفتن او را تامین می کنم. او گروه کثیری برای شرکت در نبرد مجهز کرد.

2- یعلی بن امیه، یکی از فرمانداران سپاه عثمان. وی به پیروی از عبد الله پول هنگفتی در این راه خرج کرد. او ششصد شتر خرید (3) ودر بیرون مکه آماده حرکت ساخت وگروهی را بر آن حمل کرد وده هزار دینار در این راه پرداخت.

وقتی امام علیه السلام از بذل وبخشش یعلی آگاه شد فرمود:فرزند امیه ده هزار دینار را از کجا آورده است؟ جز این است که از بیت المال دزدیده است؟به خدا سوگند، اگر به او وفرزند ابی ربیعه دست یابم ثروت آنان را مصادره می کنم وجزو بیت المال قرار می دهم. (4)

3- عبد الله بن عامر، استاندار بصره. او با اموال زیادی از بصره به مکه فرار کرده بود وهم او بود که نقشه تصرف بصره را طرح کرد وطلحه وزبیر وعایشه را به باز پس گرفتن این استان تشویق نمود. (5) در مکه استانداران فراری عثمان دور هم گرد آمده بودند وعبد الله بن عمر وبرادر او عبید الله، همچنین مروان بن حکم وفرزندان عثمان و غلامان او وگروهی از بنی امیه به آنان پیوسته بودند. (6) با این همه، ندای این گروه ودعوت آنان که چهره هایی شناخته شده بودند توده مردم را از مکه ونیمه راه برای قیام بر ضد امام علیه السلام تحریک نمی کرد. ازاین جهت، ناچار بودند که در کنار نیروهای عادی، که با بذل وبخشش استاندارهای بر کنار شده عثمان وبنی امیه فراهم شده بود، تکیه گاه معنوی نیز داشته باشند واز این راه، عواطف دینی اعرابی را که در مسیر راه زندگی می کردند تحریک کنند. ازاین جهت، از عایشه وحفصه دعوت کردند که رهبری معنوی این گروه را به عهده بگیرند وبا آنان به سوی بصره حرکت کنند.

درست است که عایشه از لحظه ورود به مکه پرچم مخالفت با علی علیه السلام را برافراشته بود، ولی هرگز برای اجرای نظر مخالف خود نقشه ای نداشت وهرگز در فکر او خطور نمی کرد که رهبری لشگری را برعهده بگیرد ورهسپار بصره شود. لذا هنگامی که زبیر فرزند خود عبد الله را که خواهرزاده عایشه بود روانه خانه او کرد، تا عایشه را برای قیام ورفتن به بصره تشویق کند. وی در پاسخ درخواست عبد الله گفت:من هرگز به مردم دستور قیام نداده ام. من به مکه آمده ام که به مردم اعلام کنم که امام آنان چگونه کشته شده است واین که گروهی، با اینکه خلیفه را توبه دادند او را کشته اند، تا مردم خود بر ضد کسانی قیام کنند که بر او شوریدند واو را کشتند وزمام امور را بدون مشورت به دست گرفتند.

عبد الله گفت:اکنون که نظر تو در باره علی وقاتلان عثمان چنین است چرا از مساعدت وکمک بر ضد علی باز می نشینی؟در حالی که گروهی از مسلمانان آمادگی خود را برای قیام اعلام کرده اند. عایشه در پاسخ گفت:صبر کن در این موضوع کمی فکر کنم. عبد الله از فحوای سخنان او احساس رضایت کرد. لذا در بازگشت به خانه، به زبیر وطلحه وعده داد که ام المؤمنین درخواست ما را اجابت کرد. وبرای تحکیم مطلب، فردای آن روز به نزد عایشه رفت وموافقت قطعی وصریح او را به دست آورد وبرای ابلاغ آن منادی گروه، در مسجد وبازار، خروج عایشه را با طلحه وزبیر اعلام کرد وبدین سان مسئله قیام بر ضدعلی علیه السلام واندیشه تصرف بصره قطعی شد. (7)

طبری متن ندای خروج کنندگان را چنین نقل می کند:

آگاه باشید که ام المؤمنین وطلحه وزبیر عازم بصره هستند.هرکس می خواهد اسلام را عزیز گرداند وبا کسانی که خون مسلمانان را حلال شمرده اند نبرد کند وآن کس که می خواهد انتقام خون عثمان را بازستاند با این گروه حرکت کند وهرکس مرکب وهزینه رفتن ندارد، این مرکب او واین هزینه مسافرت او. (8)

بازیگران صحنه سیاست برای تحریک بیشتر عواطف دینی مردم به سراغ حفصه همسر دیگر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نیز رفتند. وی گفت: من تابع عایشه هستم.اکنون که او آماده مسافرت است، من نیز آمادگی خود را اعلام می کنم. اما وقتی آماده رفتن شد برادرش عبد الله او را از مسافرت بازداشت وحفصه به عایشه پیام فرستاد که: برادرم مرا از همراهی با شما جلوگیری کرد.

پی نوشتها:

1- تاریخ طبری، ج 3، ص 163; الامامة والسیاسة، ج 1، ص 49; شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 1، صص 232- 231.

2- تاریخ طبری، ج 3، ص 172.

3- تاریخ طبری، ج 3، ص 166.

4- الجمل، صص 124-123.وبه نقل ابن قتیبه(خلفا، ص 56) وی 60 هزار دینار در اختیار زبیر و40 هزار دینار در اختیار طلحه نهاد.

5- الامامة والسیاسة، ج 1، ص 55; تاریخ طبری، ج 3، ص 166.

6- الجمل، ص 121.

7-الجمل، ص 123.

8- تاریخ طبری، ج 3، ص 167.

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 231
  • کل نظرات : 6
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 3
  • آی پی دیروز : 9
  • بازدید امروز : 45
  • باردید دیروز : 93
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 160
  • بازدید ماه : 467
  • بازدید سال : 1,303
  • بازدید کلی : 19,383