loading...
امام علی علیه السلام
mostafa saidi بازدید : 12 چهارشنبه 10 مهر 1392 نظرات (0)

 

پس از تنظیم پیمان نامه قرار شد که مردم شام وعراق از نتیجه مذاکرات آگاه شوند. از این جهت، اشعث پیمان حکمیت را بر شامیان وعراقیان عرضه داشت. در ناحیه نخست هیچ نوع مخالفتی مشاهده نشد، در حالی که گروهی از طوایف عراقی مانند «عنزه » ابراز مخالفت کردند وبرای نخستین بار شعار «لا حکم الا لله » ازحلقوم دو جوان عنزی به نام معدان وجعد برآمد وهر دو جوان با شمشیر کشیده برارتش معاویه حمله بردند ودر نزدیک خیمه معاویه کشته شدند.وقتی پیمان نامه بر قبیله مراد عرضه شد رئیس آنان، صالح بن شفیق، همان شعار آن دو جوان را سرداد وگفت:«لا حکم الا لله ولو کره المشرکون ». سپس این شعر را سرود:

ما لعلی فی الدماء قد حکم لو قاتل الاحزاب یوما ما ظلم

چه شد که علی در باره خونهای ریخته شده تن به حکمیت داد، حال آنکه اگر با احزاب (معاویه وهمفکران او) می جنگید کار او نقصی نداشت.

اشعث به کار خود ادامه داد. وقتی در برابر پرچمهای قبیله بنی تمیم قرار گرفت وپیمان حکمیت را بر آنان خواند شعار «لا حکم الا لله یقضی بالحق و هو خیر الفاصلین » از آنان برخاست وعروه تمیمی گفت:«اتحکمون الرجال فی امر الله؟ لا حکم الا لله. این قتلانا یا اشعث؟» (1) یعنی: آیا مردان را بر دین خدا مقدم می دارید وحکم قرار می دهید؟ حکم وداوری از آن خداست. پس تکلیف کشته های ما چیست ای اشعث؟(آیا آنان در راه حق کشته شدند یا در راه باطل؟)

سپس با شمشیر خود بر اشعث حمله کرد ولی ضربه اش بر اسب او اصابت کرد واشعث را از اسب به زمین انداخت واگر کمک دیگران نبود اشعث به دست عروه تمیمی کشته شده بود.

اشعث پس از یک گشت در میان سپاه عراق به حضور امام علیه السلام رسید وطوری وانمود کرد که اکثر حامیان امام علیه السلام بر پیمان حکمیت راضی هستند وجز یک یا دو گروه کسی با آن مخالفت ندارد. ولی چیزی نگذشت که از هر سو شعار «لا حکم الا لله »و «الحکم لله یا علی لا لک » بلند شد وفریاد می زدند: ما هرگز اجازه نمی دهیم که رجال در دین خدا حاکم باشند(وحکم خدا را دگرگون سازند). خدا فرمان داده است که معاویه ویاران او کشته شوند یا تحت فرمان ما در آیند. حادثه حکمیت لغزشی بود که از ما سرزد وما از آن برگشتیم وتوبه کردیم. تو نیز باز گرد وتوبه کن، در غیر این صورت از تو هم بیزاری می جوییم. (2)

 

تحمیل چهارم

دوستان نادان امام علیه السلام این بار در صد تحمیل امر چهارمی بودند وآن اینکه باید امام در همان روز پیمان حکمیت را نادیده بگیرد وآن را از اعتبار بیفکند.ولی این بار امام علیه السلام سرسختانه مقاومت کرد وبر سر آنان فریاد زد:

ویحکم، ابعد الرضا و العهد نرجع؟ الیس الله تعالی قد قال: اوفوا بالعقود (3) وقال: واوفوا بعهدالله اذا عاهدتم و لا تنقضوا الایمان بعد توکیدها و قد جعلتم الله علیکم کفیلا ان الله یعلم ما تفعلون (5). (4)

وای برشما، حالا این سخن را می گویید؟ اکنون که راضی شده ایم وپیمان بسته ایم دو مرتبه به جنگ باز گردیم؟ مگر خدا نمی گوید«بر پیمانها وفا کنید» وباز می گوید «به پیمانهای الهی، آن گاه که پیمان بستید، وفا کنید وسوگندها را پس از استوار کردن مشکنید، در حالی که خدا را بر کار خود ضامن قرار داده اید، که خدا بر آنچه انجام می دهید آگاه است ».

اما سخنان امام علیه السلام در آنان مؤثر نیفتاد و از اطاعت امام علیه السلام بیرون رفتند ومسئله حکمیت را گمراهی شمردند و از امام علیه السلام بیزاری جستند ودر تاریخ به «خوارج » ویا «محکمه » معروف شدند وخطرناکترین گروه را در بین طوایف اسلامی تشکیل دادند.

اینان در طول تاریخ با هیچ حکومتی نساختند وبرای خود تفکر وراه وروشی خاص برگزیدند. ما در فصل «مارقین » به طور گسترده انگشت روی اشتباه فکری این گروه خواهیم گذاشت ویاد آور خواهیم شد که مسئله حکمیت، مسئله حاکمیت رجال در دین الهی نبود، بلکه مراد حاکمیت قرآن وسنت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در اختلاف میان دو گروه بود واین حاکمیت در جای بسیار صحیح واستوار است، هرچند عنوان کردن آن در آن شرایط از طرف عمروعاص باخدعه وحیله همراه بود.

امام علیه السلام در این مورد می فرماید:

انا لم نحکم الرجال و انما حکمنا القران و هذا القران انما هو خط مسطور بین الدفتین لا ینطق بلسان و لابد من ترجمان وانما ینطق عنه الرجال. و لما دعانا القوم الی ان نحکم بیننا القرآن لم نکن الفریق المتولی عن کتاب الله و قد قال سبحانه: فان تنازعتم فی شی ء فردوه الی الله والرسول فرده الی الله ان نحکم بکتابه و رده الی الرسول ان ناخذ بسنته. (6)

مامردم را حاکم در دین خدا قرار ندایم، بلکه قرآن را حاکم قرار دادیم.واین قرآن خطی است که در میان دو جلد قرار گرفته است وبا زبان سخن نمی گویدوبیانگری لازم دارد، وبیانگران از آن سخن می گویند. وقتی شامیان از ما خواستند که قرآن را حاکم قرار دهیم ما کسانی نبودیم که از آن روگردان شویم، چه خدا در قرآن می فرماید:«اگر در چیزی نزاع کردید آن را به خدا وپیامبراو بازگردانید».رجوع به خدا بازگشت به قرآن ورجوع به پیامبر بازگشت به سنت اوست.

امام علیه السلام در ضمن این خطبه جمله ای دارد که شایان توجه است. می فرماید:«فاذا حکم بالصدق فی کتاب الله فنحن احسن الناس به و ان حکم بسنة رسول الله فنحن اولاهم به » یعنی:اگر به راستی به کتاب خدا حکم شود ما سزاوارترین مردم به آن هستیم واگر به سنت پیامبر خدا داوری گردد ما به آن اولی می باشیم.

باری، سرانجام در چنین روزی نبرد صفین، که ماهها وقت ارزنده امام علیه السلام ویارانش را اشغال کرد، با به جای گذاشتن بیست تا بیست وپنج هزار شهید از سپاه عراق وچهل وپنج هزار وبه قولی نود هزار کشته از سپاه شام خاتمه یافت ودو لشکر از هم فاصله گرفتند وراهی سرزمینهای خود شدند. (7)

آزاد کردن اسرا

چون کار نگارش وامضا وابلاغ صحیفه به پایان رسید، امیر مؤمنان علیه السلام کلیه اسیران دشمن را به طور یکجانبه آزاد کرد. در حالی که پیش از آزاد سازی اسیران شامی، عمروعاص اصرار می ورزید که معاویه اسیران سپاه امام علیه السلام را اعدام کند. وقتی معاویه کار بزرگوارانه امام را دید سخت به خود لرزید وبه فرزند عاص گفت: اگر ما اسیران را می کشتیم در میان دوست ودشمن رسوا می شدیم.

روش امام علیه السلام با اسیران دشمن در هنگام نبرد به صورتی دیگر بود.اگر فردی اسیر می شد او را آزاد می ساخت مگر اینکه کسی را کشته باشد که در این صورت به عنوان قصاص کشته می شد.واگر اسیر آزاد شده ای برای بار دوم اسیر می گشت بدون چون وچرا اعدام می شد، چه بازگشت او به سپه دشمن از نیت پلید او حکایت می کرد. (8)

امام (ع) وضع حکمیت را تحت نظر می گیرد

امام علیه السلام پس از حرکت از صفین به سوی کوفه از جریان حکمیت غافل نبود وپیوسته سفارشهای لازم را به ابن عباس (که در راس چهار صد نفر به آن منطقه اعزام شده بود) می کرد. معاویه نیز از کار حکمین غافل نبود واو نیز چهارصد نفر را به آن منطقه اعزام کرده بود. تفاوت یاران امام علیه السلام با پیروان معاویه این بود که شامیان به صورت افراد چشم وگوش بسته، مطیع وتسلیم سرپرست خود بودند وهرگاه نامه ای از معاویه می رسید هرگز نمی پرسیدند که معاویه چه نوشته است، در حالی که هر موقع نامه ای از امام علیه السلام به ابن عباس می رسید گردنها کشیده می شد تا آگاه شوند که امام علیه السلام چه دستوری به او داده است. از این جهت، ابن عباس آنان رانکوهش کرد وگفت: هروقت پیامی از امام می رسد می پرسید چه دستوری آمده است. اگر آن را پنهان کنم می گویید چرا پنهان کردی واگر آن را; بازبگویم راز ما فاش می شود وبرای ما رازی باقی نمی ماند. (9)

پی نوشتها:

1- عروه تصور می کرد که بر اساس این پیمان کارهای پیشین سپاه عراق برخطا بوده است ولذا همه آنان در آتش خواهند بود، وقعه صفین، ص 512; شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 2، ص 237; الاخبار الطوال، ص 197; کامل ابن اثیر، ج 3، ص 163;مروج الذهب، ج 2، ص 403.

2- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 2، ص 237; وقعه صفین، ص 513.

3- سوره مائده، آیه 1.

4- سوره نحل، آیه 91.

5- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 2، ص 238.

6- نهج البلاغه، خطبه 125.طبری در تاریخ خود (ج 3، جزء6، ص 37) در ذکر حوادث سال 37 هجری وابن اثیر در کامل (ج 3، ص 166) این سخن را مختصرتر از آنچه در نهج البلاغه آمده نقل کرده اند. سبط بن جوزی در کتاب تذکره(ص 100) از هشام کلبی، شیخ مفید در ارشاد(ص 129) وطبرسی در احتجاج (ج 1، ص 275) نیز این خطبه را نقل کرده اند.

7- نبرد صفین که در هفدهم صفر سال 37 هجری به پایان رسید مدت 110 روز به دراز کشید ودر این مدت نود بار حمله صورت گرفت. مسعودی، التنبیه والاشراف، ص 256 طبع قاهره. هم او در مروج الذهب (ج 2، ص 305) تعداد کشته شدگان را جمعا 110 هزار نفر(20 هزار از سپاه امام و90 هزار از سپاه معاویه) وبه قول دیگر 70 هزار نفر (25هزار از سپاه امام و45 هزار از سپاه معاویه) نقل کرده است.

8- وقعه صفین، ص 518.

9- همان، ص 533; تاریخ طبری، ج 3، جزء6، ص 37; کامل ابن اثیر، ج 3، ص 167; الاخبار الطوال، ص 198.

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 231
  • کل نظرات : 6
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 6
  • آی پی دیروز : 4
  • بازدید امروز : 55
  • باردید دیروز : 5
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 77
  • بازدید ماه : 384
  • بازدید سال : 1,220
  • بازدید کلی : 19,300