loading...
امام علی علیه السلام
mostafa saidi بازدید : 16 شنبه 29 تیر 1392 نظرات (0)

 

جنگ بدر، یا «بدر کبری» و یا «بدر اولی» نخستین جنگی بود که مسلمانان با مشرکان داشتند. مسلمانان پس از پانزده سال صبوری و بردباری اینک در سال دوّم هجری؛ ماه مبارک رمضان از خدا اذن جهاد دریافته بودند تا از دین و جان خود دفاع کنند و پاسخی در میدان اقدام و عمل به پانزده سال زورگویی و ظلم مشرکان داده باشند.

دو سپاه در کنار چاه های بدر به هم رسیده بودند. از یک طرف مسلمانان با افراد اندک خود - یعنی سیصد و سیزده یا سیصد و چهارده نفر - صف کشیده بودند که برای سواری تنها دو یا سه اسب داشتند. و از طرف دیگر مشرکان، دست کم با نهصد و پنجاه مرد جنگی که ششصد نفر زره پوش و صد اسب داشتند که با غرور و توحّش به طبل جنگ می کوبیدند.

نخستین کسانی که از سپاه کفر به آوردگاه آمدند و همآورد خواستند سه

[54]

مرد جنگی به نام های عتبه (پدر بزرگ معاویه)؛ شیبه (عموی معاویه) و ولید (دایی معاویه) بودند. این سه تن برای جنگ تن به تن به میدان شتافته بودند که هرکدام حریفی برای نبرد و رزم می خواستند.

از سپاه اسلام نخست سه مجاهد از مسلمانان مدینه (از قبیله انصار) به میدان جهاد روی آوردند که با توهین و تحقیر روبه رو شدند. پهلوانان کفر گفتند که شما در شأن ما نیستید و ما با شما نمی جنگیم و منتظر می مانیم تا از قبیله خودمان قریش مردانی به رزم ما بیایند که همتای ما باشند. سپس فریاد برآوردند که ای محمّد! همتایان ما را به جنگ ما بفرست!

رسول خدا صلی الله علیه و آله به عمویش حمزه و به دو پسر عمویش علی و عبیده گفت که برخیزید تا پاسخ آنها را بدهید.

علی علیه السلام که در این جنگ هم مانند بسیاری از جنگ های دیگر، پرچمدار سپاه بود، به همراه عمویش حمزه و پسر عمویش عبیده به میدان جهاد تاختند تا در برابر آن سه جنگجوی کفر، قد برافراشتند. آنها گفتند آری شما همتایان بزرگواری برای ما هستید.

به این ترتیب سه سردار از بنی هاشم با سه سردار از بنی اُمیه آماده مصاف و نبرد با یکدیگر شدند. از سپاه اسلام عبیده با عتبه؛ و حمزه با شیبه؛ و علی علیه السلام با ولید، تن به تن به جان هم افتادند.

پیش از همه علی علیه السلام ولید را کشت. حمزه و شیبه پس از زد و خورد بسیار که دیگر شمشیرشان کند شده بود، با هم گلاویز شدند. علی علیه السلام که حریف خود را کشته بود، به سوی آن دو خیز برداشت و به عمویش حمزه که از شیبه قدش بلندتر بود، گفت که عموجان سر خود را بدزد و به زیر بیآور!

حمزه تا سر خود را به میان سینه حریفش شیبه فرو برد، علی علیه السلام با

[55]

ضربتی کاری نصف سر شیبه را به هوا پرانید تا کار این یکی را هم یکسره ساخت. سپس همرزم خود عبیده را دیدند که به دست حریفش عتبه، یک پایش قطع شده بود. دو تایی به سوی عبیده دویدند تا به داد او برسند. پیش از آن که کسی کاری بکند، علی علیه السلام پیش دستی کرد و عتبه را که هنوز رمقی در جان داشت و مثل حریفش وی نیز زخمی بود با ضرب شمشیری به درک فرستاد.(39)

با این پیروزی بزرگ، مسلمانان با آن که شمارشان در مقایسه با کفّار بسیار اندک بود، جرأت و جسارت بیشتری یافتند تا دلیرانه به جهاد پرداختند و خود را فاتح جنگ نابرابر ساختند.

تردیدی در این نیست که نقش شجاعت حضرت علی علیه السلام در این رزم بیش از همه بوده است. با این که بیش از بیست سال از عمر شریفش نمی گذشت، امّا مثل ماه از اوّل تا آخرِ جنگ در میدان جهاد می درخشید. به قولی بیست و هفت و به قولی دیگر سی و پنج تن از سپاهیان کفر را حضرت علی علیه السلام در این جهاد از پا درآورد.(40)

توضیح: پس از وفات پیامبر صلی الله علیه و آله که قدرت و حکومت قرن ها در دستِ دشمنان علی علیه السلام بود. یعنی اسلام و تاریخ اسلام نخست به دست بنی اُمیه و سپس به دست بنی عبّاس افتاد. آنها به ویژه بنی اُمیه تا توانستند نقش علی علیه السلام را در جنگ بدر هم مثل همه فضائل و مناقب مولا علی علیه السلام کم رنگ نشان دادند. و چنان نمودند که پیش از علی عمویش حمزه، راه پیروزی را در جنگِ بدر به روی مسلمانان گشود. خلفای بنی امیه و بنی عبّاس - که تاریخ اسلام به دستور آنها و زیر نظر آنها تدوین شده است - تا آنجا در این

[56]

تحریف و تنقیصِ نقشِ حضرتِ علی علیه السلام پیش رفته اند که امروز همان خواسته آنها در تاریخِ اسلام شهرت یافته و متداول شده است. حتّی حماسه سرایان شیعی نیز از همین تاریخ متداول و معروف اثر پذیرفته و از تاریخ چنان برداشته اند که خصم می خواسته است. و در نتیجه تنها کشته شدن ولید را به دست علی علیه السلام روایت کرده اند، غافل از این که مولا علی علیه السلام خود در نامه ای که به معاویه در آستانه جنگ صفّین نوشته بود واقع قضیه را چنان که بود روایت کرده است.

ما در اینجا نخست نامه امام علی علیه السلام را روایت می کنیم و سپس جنگ بدر را از زبان یکی از حماسه سرایان شیعی - به همان ترتیبی که در بیشتر تاریخ های رسمی و خلافتی است - حکایت می کنیم تا هر دو روایت را در اینجا داشته باشیم.

امیر مؤمنان علی علیه السلام در نامه اش به معاویه چنین می نویسد:

«... مرا از جنگ می ترسانی و به ضرب و شست تهدید می کنی؟ مگر فراموش کرده ای که من همان ابوالحسنم که پدر بزرگت عُتبه را؛ و عمویت شیبه را؛ و دائی ات ولید را؛ و برادرت حنظله را در جنگ بدر کشته ام. آن شمشیر که خون این گروه را در راه خدای تعالی با آن ریخته ام، هنوز هم در دست من است. و دست و بازوی من به همان قوّت و نیروی خود باقی است...»(41)

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 231
  • کل نظرات : 6
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 2
  • آی پی دیروز : 9
  • بازدید امروز : 25
  • باردید دیروز : 93
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 140
  • بازدید ماه : 447
  • بازدید سال : 1,283
  • بازدید کلی : 19,363