loading...
امام علی علیه السلام
mostafa saidi بازدید : 14 پنجشنبه 22 اسفند 1392 نظرات (0)

برگرفته از كتاب چهل پرسش پيرامون امام علي (عليه السلام)
نخست مفهوم سه واژه نبوت، رسالت و امامت را بيان نموده تا وجه برترى امامت از رسالت روشن شود.
1- مقام نبوت: نبى از نبأ و به معناى خبر مهم است، بنابراين نبى به حامل خبر بزرگ و يا خبر دهنده از آن مى باشد نبى در زبان فارسى همان پيامبر است و در فرهنگ قرآن به انسانى مى گويند كه وحى الهى را از خداوند، با روشهاى گوناگون مى گيرد و گزارشگرى است كه بدون وساطت بشرى ديگر از جانب خدا خبر مى دهد; «انه مؤد من الله بلا واسطة من البشر»، نبى كسى است كه بدون وساطت انسان ديگر، وحى خدا را براى مردم بازگو كند. بر اين اساس قرآن مى فرمايد: «فَبَعَثَ اللهُ النَّبيّينَ مُبَشّرينَ و مُنْذرين»، خداوند پيامبران را به عنوان مژده آورندگان و بيم دهندگان برانگيخت.
2 ـ مقام رسالت: رسول بر پيامبرانى اطلاق مى شود كه علاوه بر اخذ وحى و خبر دادن از جانب خدا، مسؤوليت ابلاغ رسالتى الهى را از جانب خدا بر دوش دارند و مأموريت دارند كه آن رسالت را به مردم برسانند. لذا قرآن مى فرمايد: «فان توليتم فاعلموا انما على رسولنا البلاغ المبين»اگر روى برتافتيد، بدانيد كه كه فرستاده ما، جز ابلاغ روشن و رسالت، مأموريتى ندارد. بنابراين پيامبران از آن جهت كه گيرندگان وحى الهى و حاملان خبر هستند، نبى نيز مى باشند و از آن نظر كه وظيفه اى را به عنوان ابلاغ رسالت بر عهده مى گيرند، رسول ناميده مى شوند.

mostafa saidi بازدید : 12 پنجشنبه 22 اسفند 1392 نظرات (0)

در سال نهم پس از هجرت پيامبر، گروهي به نمايندگي از نصاراي نجران يمن به مدينه آمدند تا راجع به اسلام از پيامبر (ص) سؤالهايي بکنند و با او درباره دين به احتجاج پردازند.و ميان آنان با پيامبر بحث و گفتگويي شد که پيامبر در اين گفتگو موضع مثبت اسلام را نسبت به حضرت مسيح و تعليمات او بيان کرد.و ليکن آنان در موضع منفي خود نسبت به تعليمات اسلامي پافشاري کردند.آن گاه وحي نازل شد و پيامبر را مامور به مباهله با آنان ساخت.مباهله نفرين کردن دو گروه متخاصم است تا بدان وسيله خداوند بر آن که باطل است عذابش را نازل کند: «هر کس پس از روشن شدن جريان با تو مجادله کند.بگو بياييد فرزندان و زنان و نزديکان خود را گرد آوريم، لابه و زاري کنيم و لعنت خدا را نثار دروغگويان گردانيم » (1).
پيامبر (ص) به دليل ماموريتي که داشت دچار زحمت شد و آن گروه مسيحي را به مباهله دعوت کرد.نيشابوري در تفسير: غرائب القرآن و عجائب الفرقان خود، مطلب زير را نقل کرده است: «پيامبر به آنان فرمود: خداوند مرا مامور کرده است که اگر پذيراي برهان نشديد با شما مباهله کنم، گفتند اي ابو القاسم! ما باز مي گرديم و درباره کار خود با هم مشورت مي کنيم، آن گاه به نزد تو مي آييم.و چون بازگشتند به شخص دوم هيات نمايندگي که مردي کاردان و با تدبير بود گفتند: اي عبد المسيح! نظر تو چيست؟ او
هيات نمايندگي مسيحيان به حضور پيامبر (ص) آمد، ديدند او براي مباهله بيرون آمده است در حالي که عبايي از موي سياه بر دوش داشت; حسين (ع) در آغوش آن حضرت بود و دست حسن (ع) را در دست داشت و فاطمه (ع) در پي او حرکت مي کرد، علي (ع) نيز شت سر فاطمه حرکت مي کرد، و پيامبر (ص) به آنها مي گفت هر وقت من دعا کردم شما آمين بگوييد.اسقف نجران رو به همراهان کرد و گفت: اي گروه نصارا! من چهره هايي را مي بينم که اگر دست به دعا بردارند و از خداوند بخواهند که کوه را از جا بکند، فورا خواهد کند! پس با او مباهله مکنيد که هلاک مي شويد و بر روي زمين تا روز قيامت يک مسيحي باقي نخواهد ماند.سپس، رو به پيامبر کردند و گفتند: اي ابو القاسم! تصميم ما اين است که با تو مباهله نکنيم..» . (2)

mostafa saidi بازدید : 15 پنجشنبه 22 اسفند 1392 نظرات (0)

«معاويه‌ به‌ ابن‌ عبّاس‌ گفت‌: ما به‌ تمام‌ كشورهاي‌ اسلامي‌ نوشته‌ايم‌ كه‌ مناقب‌ علي‌ را بر زبان‌ نياورند، تو نيز زبان‌ خود را از ذكر فضائل‌ او بازدار. ابن‌ عبّاس‌ گفت‌: آيا ما را نهي‌ مي‌كني‌ از خواندنِ قرآن‌؟ معاويه‌ گفت‌: نه‌. ابن‌ عبّاس‌ گفت‌: آيا ما را منع‌ مي‌كني‌ از تفسير و معناي‌ قرآن‌؟ گفت‌: آري‌. ابن‌ عبّاس‌ گفت‌: آيا ما قرآن‌ را بخوانيم‌ ولي‌ معني‌ را نفهميم‌ و سئوال‌ نكنيم‌؟ گفت‌: سئوال‌ بكن‌ ليكن‌ از اهل‌ بيت‌ سئوال‌ مكن‌. ابن‌ عبّاس‌ گفت‌: قرآن‌ بر اهل‌ بيت‌ نازل‌ شده‌ آيا ما از غير آنها بپرسيم‌؟ آيا تو مي‌خواهي‌ ما را از پرستش‌ خدا بازداري‌؟ بنابراين‌ همة‌ امّت‌ هلاك‌ خواهند شد.معاويه‌ گفت‌: قرآن‌ را بخوانيد امّا رواياتي‌ را كه‌ از رسول‌ خدا دربارة‌ شأن‌ نزول‌ آياتي‌ كه‌ دربارة‌ أهل‌ بيت‌ نازل‌ شده‌ رسيده‌ است‌ براي‌ مردم‌ بيان‌ نكنيد «آري‌ مي‌خواهند نور خدا را خاموش‌ كنند و با زبانهاي‌ خود جلوي‌ انتشار فضل‌ و حقّ را بگيرند». سپس‌ معاويه‌ با صداي‌ بلند ندا در داد: ذمّه‌ و عهد من‌ بري‌ است‌ از كسي‌ كه‌ در فضائل‌ علي‌ روايتي‌ را بيان‌ كند. و كار آنچنان‌ سخت‌ شد و ترس‌ و خوف‌ مردم‌ از بيان‌ فضائل‌ به‌ جائي‌ رسيد كه‌ عبدالله‌ بن‌ شدّاد لَيثي‌ گويد: من‌ دوست‌ دارم‌ يك‌ روز تا شب‌ بگذارند من‌ مناقب‌ علي‌ را بيان‌ كنم‌ و سپس‌ گردن‌ مرا بزنند».
و كار به‌ جائي‌ رسيد كه‌ محدّث‌ كه‌ در فقه‌ حديثي‌ يا در مبارزه‌ روايتي‌ در شأن‌ أميرالمؤمنين‌ نقل‌ مي‌كرد نمي‌گفت‌: علي‌، بلكه‌ مي‌گفت‌: قَالَ رَجُلٌ مِن‌ قُرَيش‌ يعني‌ مردي‌ از قريش‌ گفت‌.
و عبدالرّحمن‌ بن‌ ابي‌ ليلي‌ در روايات‌ خود به‌ جاي‌ لفظ‌ علي‌ مي‌گفت‌: مردي‌ از اصحاب‌ رسول‌ خدا. و حسن‌ بصري‌ مي‌گفت‌: أبو زينب‌ [141]
و از سعيد بن‌ جبير سئوال‌ كردند: بردارندة‌ پرچم‌ و لواي‌ حمد در روز قيامت‌ كيست‌؟ در پاسخ‌ گفت‌: مگر دل‌ خوشي‌ داري‌؟ [142](يعني‌ مي‌خواهي‌ من‌ بگويم‌ علي‌ و همين‌ بيان‌ من‌ سبب‌ كشته‌ شدن‌ من‌ و تو گردد).
و شَعبي‌ گويد: من‌ مي‌شنيدم‌ كه‌ خطيب‌هاي‌ بني‌ اُمَيَّه‌ عليّ بن‌ أبيطالب‌ را لعن‌ و سبّ مي‌كردند در بالاي‌ منبرها و لكن‌ مثل‌ آنكه‌ كسي‌ بازوهاي‌ علي‌ را گرفته‌ و به‌ آسمان‌ بالا مي‌برد، و مي‌شنيدم‌ كه‌ اسلاف‌ و نياكان‌ بني‌ اميّه‌ را مدح‌ و تحسين‌ مي‌كردند ليكن‌ گوئي‌ شكم‌ جيفه‌ و مرداري‌ را مي‌شكافند و تعفّن‌ و بوي‌ گند او بيشتر منتشر مي‌شد.

mostafa saidi بازدید : 12 پنجشنبه 22 اسفند 1392 نظرات (0)

حاکم حسکانی
صراط مستقیم
در تفسیر آیه شریفه اِهْدِنا الصِّراطَ المستَقیم نقل می‏کنند که صراط مستقیم یعنی صراطِ مصطفی صلی ‏الله‏ علیه ‏و‏آله . و عبداللّه‏ بن عباس شاگردِ علی علیه‏السلام در تفسیرِ آیه اِهْدِنَا الصِّراط الْمُستقیمِ گفته است: ای بندگان خدا! بگویید اِهْدِنا به حُبّ نبیّ صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و اهلِ بیت گرامی‏اش.
امام باقر علیه‏السلام از پدر و او از جدش نقل کرده است که رسول‏اللّه‏ صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود: هر کسی مشتاق است که از پل صراط مثل باد تند پاییزی بگذرد و خود را بدونِ حساب به بهشتِ جاویدان برساند، ولایتِ ولیّ و وصیّ و مصاحب و خلیفه من، علی بن‏ابی‏طالب علیه‏السلام را بپذیرد و بر دل بسپارد. و هرکسی می‏خواهد در آتش جهنّم سرنگون شود، ولایتِ علی‏بن‏ابی‏طالب علیه‏السلام را رها کند. به عزّت و جلالِ پروردگارم سوگند! علی علیه‏السلام باب‏اللّه‏ است، هیچ کسی وارد نمی‏شود مگر از آن باب،و او صراط مستقیم است، علی علیه‏السلام آن کسی است که خداوند، در روز قیامت از ولایت او سئوال خواهد کرد.
خورشید هدایت
جابر بن عبداللّه‏ انصاری می‏گوید از رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله شنیدم که فرمود: «با نور خورشید دنبال هدایت و مطلوب خود باشید، اگر خورشید غایب شد، به وسیله ماه هدایت یابید، اگر ماه پنهان شد به وسیله ستاره زُهره، راه را بیابید، اگر زُهره ناپدید شد به وسیله فرقدین به دنبال هدایت باشید. سئوال شد یا رسول‏اللّه‏! شمس، قمر، زهره و فرقدان را نمی‏شناسیم، بیان فرمایید تا بدانیم اینان کیستند؟ حضرت فرمود: من خورشید هدایتم، علی علیه‏السلام قمر عالم تاب است، حضرت فاطمهْ(سلام الله علیها) ستاره نورانی در شبِ ظلمانی است و امام حسن (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) هم فرقدان این جهان هستند.
صراطِ علی (علیه‏السلام)
سلام بن مُستَنیر جُعفی می‏گوید: روزی در منزل امام باقر علیه‏السلام به خدمت آن بزرگوار رسیدم و عرض کردم، فدایت شوم، سئوالی دارم، اگر مشقّت ندارد جواب دهید. حضرت فرمود: از هر چه دوست داری سئوال کن. گفتم: اجازه می‏فرمایی از مسایل قرآن بپرسم! فرمود: سؤال کن.
پرسیدم: معنی آیه شریفه «هذا صِراطٌ علیَ مُستقیم» چیست؟ فرمود: آن صراط علی بن ابی طالب علیه‏السلام است. پرسیدم: آیا صراط علی بن ابی طالب علیه‏السلام منظورتان است. دوباره بیان فرمود: بلی، آن صراط علی بن ابی طالب علیه‏السلام است.

mostafa saidi بازدید : 10 پنجشنبه 22 اسفند 1392 نظرات (0)

.اميرالمؤمنين علی بن ابیطالب (ع) عصاره نظام آفرینش است ... به گونه‏ای که اگر نظام تکوین به صورت انسان کامل متمثل گردد، همان حضرت علی (ع) خواهد بود و اگر حقیقت انسان کامل مانند علی بن ابیطالب (ع) به صورت جهان عینی متبلور شود، جهان کنونی خواهد شد ... از این رو آن حضرت درباره خویش فرمود: «ما لله آیة اکبر منی‏»[1] برای خداوند نشانه‏ای بزرگتر از من نیست. چنان که چیزی بزرگتر از مجموع جهان نیست.
راز این آیت کبرا بودن را باید در مظهریت انسان کامل برای اسم اعظم الهی جستجو کرد... و اثر این هماهنگی کامل انسان معصوم و جهان را می‏توان در علم غیب انسان کامل نسبت ‏به آن چه در جهان می‏گذرد و نیز تاثیر وی در آن را به اذن خداوند، مشاهده نمود.
انسان کامل هم چون حضرت علی بن ابیطالب (ع) همتای قرآن حکیم است... انسان کاملی که طبق حدیث متواتر «ثقلین‏» کفو و همتای قرآن مجید است و در هیچ مرحله‏ای او جدا نخواهد بود و آن حدیث این است: «انی تارک فیکم الثقلین، کتاب الله و عترتی اهل بیتی ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا ابدا، لن یفترقا حتی یردا علی الحوض؛ من در میان شما دو چیز گرانبها باقی می‏گذارم یکی قرآن کتاب خدا است و دیگری عترت من و اهل بیت من . اگر کسی به آن دو تمسک کند هرگز گمراه نخواهد شد و این دو از هم جدا نخواهند شد تا در حوض کوثر بر من (پیامبر) وارد شوند.»[2]...

mostafa saidi بازدید : 10 پنجشنبه 22 اسفند 1392 نظرات (0)

نقل شده که گروهى در محضر امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) حاضر شدند؛ سخن از برترى خط به میان آمد و از آن چه که در خط است.
 پس گفتند:“در کلمات، حرفى از الف‏ بیشتر نیست و بدون‏ الف‏ نمی شود سخن گفت!”
سپس حضرت همان ساعت این خطبه‏ (بدون الف) را بدون‏ فکر و سابقه‏ اى ایراد فرمودند که در متن عربی این خطبه‏ الف وجود ندارد:

حَمِدْتُ مَنْ عَظُمَتْ مِنَّتُهُ وَ سَبَغَتْ نِعْمَتُهُ وَ تَمَّتْ کَلِمَتُهُ وَ نـَفـَذ َتْ مَشِیَّتُهُ وَ بَلَغَتْ حُجَّتُهُ وَ عَدَلـَتْ قَضِیَّتُهُ وَ سَبَقَتْ غَضَبَهُ رَحْمَتُهُ.حَمِدْتُهُ حَمْدَ مُقِرٍّ بِرُبُوبِیَّتِهِ مُتَخَضِّعٍ لِعُبُودِیَّتِهِ مُتَنَصِّلٍ مِنْ خَطِیئَتِهِ مُعْتَرِفٍ بِتَوْحِیدِهِ مُسْتَعِیذٍ مِنْ وَعِیدِهِ مُؤَمِّلٍ مِنْ رَبِّهِ مَغْفِرَةً تُنْجِیهِ یَوْمَ یَشْغَلُ کُلّ ٌ عَنْ فَصِیلَتِهِ وَ بَنِیهِ.وَ نَسْتَعِینُهُ وَ نَسْتَرْشِدُهُ

mostafa saidi بازدید : 19 چهارشنبه 10 مهر 1392 نظرات (0)

شهادت در محراب عبادت

جنگ نهروان پایان یافت وعلی علیه السلام به کوفه مراجعت فرمود، ولی عده ای از خوارج که در نهروان توبه کرده بودند دوباره زمزمه مخالفت سردادند وبنای فتنه وآشوب گذاشتند.

علی علیه السلام برای آنان پیام فرستاد وآنان را به آرامش دعوت کرد واز مخالفت با حکومت برحذر داشت، ولی چون از هدایت ایشان ناامید شد با قدرت آن گروه ماجراجو وطغیانگر راتار ومار کرد ودر نتیجه برخی از آنان کشته وزخمی شدند وعده ای هم پا به فرار گذاشتند. یکی از فراریان خوارج، عبدالرحمان بن ملجم از قبیله مراد بود که به مکه گریخت.

فراریان خوارج مکه را مرکز عملیات خود قرار دادند وسه تن از آنان به نامهای عبدالرحمان بن ملجم مرادی وبرک بن عبد الله وعمرو بن بکر تمیمی (2) در یکی از شبها گرد هم آمدند و اوضاع آن روز وخونریزیها وجنگهای داخلی را بررسی کردند و از نهروان وکشتگان خود یاد کردند وسرانجام به این نتیجه رسیدند که باعث این خونریزی وبرادر کشی علی علیه السلام ومعاویه وعمروعاص هستند واگر این سه نفر از میان برداشته شوند مسلمانان تکلیف خود را خواهند دانست وبه میل خود خلیفه ای انتخاب خواهند کرد. پس این سه نفر با هم پیمان بستند وآن را به سوگند مؤکد کردند که هر یک از آنان متعهد کشتن یکی از سه نفر گردد.

ابن ملجم متعهد قتل علی علیه السلام شد وعمرو بن بکر عهده دار کشتن عمروعاص گردید وبرک بن عبدالله نیز قتل معاویه را به عهده گرفت . (3) نقشه این توطئه به طور محرمانه در مکه کشیده شد وبرای اینکه هر سه نفر در یک وقت هدف خود را عملی سازند، شب نوزدهم ماه مبارک رمضان را تعیین کردند وهر یک برای انجام ماموریت خود به سوی شهر مورد نظر خود حرکت کرد. عمروبن بکر برای کشتن عمروعاص به مصر رفت وبرک بن عبد الله برای قتل معاویه به سوی شام حرکت کرد وابن ملجم نیز راهی کوفه شد. (4)

mostafa saidi بازدید : 20 چهارشنبه 10 مهر 1392 نظرات (0)

این وصیت، گرچه خطاب به حسنین - علیهما السلام - است ولی در حقیقت برای تمام بشر تا پایان عالم است. این وصیت را عده ای از محدثان ومورخانی که قبل از مرحوم سید رضی وبعد از او می زیسته اند با ذکر سند نقل کرده اند. (1) البته اصل صیت بیشتر از آن است که مرحوم سید رضی در نهج البلاغه آورده است. اینک قسمتی از آن را می آوریم:

اوصیکما بتقوی الله و ان لا تبغیا الدنیا و ان بغتکما و لا تاسفا علی شی ء منها زوی عنکما و قولا بالحق و اعملا للاجر و کونا للظالم خصما وللمظلوم عونا.

شما را به تقوی وترس از خدا سفارش می کنم واینکه در پی دنیا نباشید، گرچه دنیا به سراغ شما آید وبر آنچه از دنیا از دست می دهید تاسف مخورید. سخن حق را بگویید وبرای اجر وپاداش (الهی) کار کنید ودشمن ظالم ویاور مظلوم باشید.

اوصیکما وجمیع ولدی واهلی و من بلغه کتابی بتقوی الله و نظم امرکم وصلاح ذات بینکم، فانی سمعت جدکمصلی الله علیه و آله و سلم یقول:«صلاح ذات البین افضل من عامة الصلاة والصیام ».

من، شما وتمام فرزندان وخاندانم وکسانی را که این وصیتنامه ام به آنان می رسد به تقوی وترس از خداوند ونظم امور خود واصلاح ذات البین سفارش می کنم، زیرا که من ازجد شما صلی الله علیه و آله و سلم شنیدم که می فرمود:اصلاح میان مردم از یک سال نماز وروزه برتر است.

الله الله فی الایتام فلا تغبوا افواههم ولا یضیعوا بحضرتکم.والله الله فی جیرانکم فانهم وصیة نبیکم.ما زال یوصی بهم حتی ظننا انه سیورثهم.

خدا را خدا را در مورد یتیمان; نکند که گاهی سیر وگاهی گرسنه بمانند; نکند که در حضور شما، در اثر عدم رسیدگی از بین بروند.

mostafa saidi بازدید : 11 چهارشنبه 10 مهر 1392 نظرات (0)

وصیت امام علی علیه السلام به فرزندش امام حسن علیه السلام بعد از بازگشت از جنگ صفین

این، سفارش های پدری است که می رود؛

پدری که می داند لحظه ها می گذرند؛

می داند زندگی اش رو به پایان است؛

پدری تسلیم نظام روزگار و

از دنیا بیزار؛

ساکن خانه های گذشتگان که می داند نوبت اوست که خانه ها را بگذارد و برود.

این، سفارش های پدری است به فرزندش

و فرزندان، آرزوهای درازی دارند که به آنها نمی رسند؛

در راهی می روند که به نابودی می رسد.

فرزندان انسان، نشانه گاه تیر دردها،

اسیران روزگار،

تیررس رنج ها،

mostafa saidi بازدید : 15 چهارشنبه 10 مهر 1392 نظرات (0)

طبری در تاریخ و ابو الفرج اصفهانی در مقاتل الطالبیین وصیت نامه امیر مؤمنان (ع) را ذکر کرده اند.این وصیت نامه چنین است: «بسم الله الرحمن الرحیم. این وصیت نامه علی بن ابیطالب است.گواهی می دهد که معبودی جز خدای بی شریک نیست و محمد بنده و پیامبر اوست که وی را با هدایت و آیین حق فرستاد که بر همه دینها چیرگی دهد اگر چه مشرکان آن را ناخوش دارند.نماز و عبادت و زندگی و مرگ من برای خدای بی شریک، پروردگار جهانیان است.چنین مامور شده ام و من از مسلمانانم.شما دو تن (حسن و حسین (ع) ) را به تقوای الهی سفارش می کنم.در جست وجوی دنیا نباشید اگر چه دنیا در جست وجوی شما باشد.و بر چیزی از دنیا که از دست شما می رود دریغ مخورید.جز حق مگویید و برای پاداش کار کنید (برای آخرت کار کنید.) دشمن ستمگر و یاور مظلوم و ستمدیده باشید.شما دو تن و همه فرزندان و خانواده ام و هر کس را که این وصیت نامه من به دست او می رسد به تقوای الهی و رعایت نظم در کارها و اصلاح میان خودتان سفارش می کنم.زیرا از رسول خدا (ص) شنیدم که می فرمود: اصلاح میان مردم برتر از تمام نماز و روزه است و دشمنی مکنید که باعث زوال دین است.و نیرویی نیست مگر به استعانت خدا.به خویشاوندان خود بنگرید.پس با آنها رفت و آمد کنید که خداوند محاسبه را بر شما سبک می کند.خدا را، خدا را در مورد یتیمان رعایت کنید.گرسنه شان نگه ندارید و در محضر شما در رنج و خواری نیفتند.زیرا از رسول خدا (ص) شنیدم که می فرمود: هر کس یتیمی را سرپرستی کند تا بی نیاز شود خداوند بهشت را برای او واجب می گرداند.چنان که اگر کسی مال یتیمی را بخورد، جهنم را بر او واجب می کند.خدا را، خدا را در مورد قرآن منظور دارید تا مبادا دیگران در عمل بدان از شما پیشی نگیرند.خدا را، خدا را در مورد همسایگانتان پیش نظر آورید که سفارش شدگان پیامبرتان هستند.او همواره رعایت آنان را به ما سفارش می کرد تا آنجا که ما گمان بردیم برای همسایه ارث مقرر خواهد شد.خدا را، خدا را درباره خانه پروردگارتان منظور دارید.پس تا زمانی که باقی هستید نباید از وجود شما خالی باشد که اگر متروک شود نتوانید همتایی برای آن قرار دهید.و کوچک ترین چیز برای کسی که از آن بازگردد، آمرزش تمام گناهانی است که پیش از آن مرتکب شده بود.خدا را خدا را درباره نماز رعایت کنید که آن بهترین کردارها و ستون دین شماست.خدا را خدا را درباره زکات پیش چشم آورید که آن خشم پروردگارتان را فرومی نشاند.خدا را خدا را درباره جهاد در راه خدا با مالها و جانهایتان منظور دارید.جز این نیست که دو تن در راه خدا جهاد می کنند.

mostafa saidi بازدید : 14 چهارشنبه 10 مهر 1392 نظرات (0)

چکیده:

«شهادت » جلوه شهود ابدی شهید است و او پرده از شهد شیرین ابدیت برمی دارد: «. . . بل احیاء عند ربهم یرزقون. » (آل عمران: 169) و در این آینه نمایی، عارف متعالی تقرب می جوید، عشق می نمایاند و شهد می پراکند; یعنی که او شاهد مقام قرب است; چرا که: «لقا بایدت کرد با کردگار» ، آن سان که فرمود: «یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه » . (انشقاق: 6) و مولای شهیدان، مولای شاهدان نیز هست; چون نخستین شهید شاهد مقام شهود الهی نیز هموست که: «. . . الست بربکم قالوا بلی شهدنا» (اعراف: 172)

پس شهد شیرین شهادت، تنها در سیمای اولین شهید شاهد رخ می نماید و کلام ربانی مولای شهیدان شاهد، می تواند پاره هایی از آن سیمای آسمانی را به دنیای زمینی ما بنشاند; چه این که مولا علی علیه السلام خود نیز فرمود: «و انما مثلی بینکم مثل السراج فی الظلمة. . . » .

این نوشته می کوشد با سیری کوتاه در آفاق دور دست کلام امیر سخن در نهج البلاغه، اگرچه به شیرینی شهد شهادت دست نیابد، اما کام خود را به عشق علی علیه السلام بیاراید که: «سرآغاز دفتر عشق است بیداری، و سرانجام آن کام یابی » .

. . . صبر کن حافظ به سختی روز و شب

عاقبت روزی بیابی کام را.

1- مقدمه

هدف این مقاله نظری بسیار کوتاه بر ابعاد موضوع «شهادت » در کلام امیرالمؤمنین علی علیه السلام است. بدون تردید، پایه و مبنای ترسیم سیمای «شهادت » در نهج البلاغه، ترسیم سیمای «مرگ » است; چرا که شهادت، حیات مرگ است و به بیانی، مرگ مرگ است که آن حضرت فرمود: «ان اکرم الموت القتل » . (1)

سر سعدی چو خواهد رفتن از دست

همان بهتر که در پای تو باشد

(سعدی)

اما چنانچه بخواهیم این بحث را به صورت منطقی و در یک سیر تحقیقی نظام مند دنبال کنیم، نخست باید به طرح بحث «مرگ در قرآن » بپردازیم، سپس «سیمای مرگ نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله » را پی گیریم و در نهایت، در کلام و نظر مولا

علی علیه السلام به فهم و تحلیل دیدگاه آن حضرت در این باره بپردازیم.

mostafa saidi بازدید : 14 چهارشنبه 10 مهر 1392 نظرات (0)

علی علیه السلام دو روز زنده بود و در شب جمعه نخستین روز از دهه آخر ماه رمضان (شب بیست و یکم سال 40 هجری) در سن 63 سالگی بدرود حیات گفت. پسر گرامیش امام حسن علیه السلام او را با دست خود غسل داد و بر او نماز خواند در نماز هفت تکبیر گفت و سپس فرمود: «اما انها لا تکبر علی احد بعده ». یعنی: بدانید که پس از علی علیه السلام بر جنازه هیچکس هفت تکبیر گفته نمی شود. علی علیه السلام در کوفه در جایی بنام «غری » (نجف اشرف فعلی) دفن شد. دوران خلافتش چهار سال و ده ماه بود. (1)

پی نوشت:

1- مناقب آل ابی طالب، ج 3، ص 313.تذکرة الخواص، ص 112; تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 213.

mostafa saidi بازدید : 23 چهارشنبه 10 مهر 1392 نظرات (0)

خطبه پس از شهادت پدر

عموم راویان حدیث و مورخین نوشته اند شبی که امیر المؤمنین(ع)به شهادت رسید و حسنین(ع)جنازه پدر را دفن کردند، فردای آن شب امام مجتبی(ع)به مسجد رفت و برای مردم سخنرانی کرد، و طبق روایت امالی صدوق سخنرانی آن حضرت این گونه بود که پس از حمد و ثنای الهی فرمود:

«ایها الناس فی هذه اللیلة نزل القرآن، و فی هذه اللیلة، رفع عیسی بن مریم، و فی هذه اللیلة قتل یوشع بن نون، و فی هذه اللیلة مات ابی امیر المؤمنین(ع)، و الله لا یسبق ابی احد کان قبله من الاوصیاء الی الجنة، و لا من یکون بعده، و ان کان رسول الله(ص) لیبعثه فی السریة فیقاتل جبرئیل عن یمینه و میکائیل عن یساره و ما ترک صفراء و لا بیضاء الا سبعماة درهم فضلت من عطائه کان یجمعها لیشتری بها خادما لاهله » (1)

(ای مردم در این شب قرآن نازل شد، و در این شب عیسی بن مریم را به آسمان بردند، و در این شب یوشع بن نون کشته شد، و در این شب پدرم امیر المؤمنین(ع)از این جهان رحلت کرد، به خدا سوگند هیچ یک از اوصیا بر پدرم در رفتن به بهشت پیشی نجسته، و نه هر کس که پس از اوست، و این گونه بود که رسول خدا(ص)او را در هر ماموریت جنگی که می فرستاد جبرئیل در سمت راست او و میکائیل در سمت چپ او می جنگیدند و هیچ درهم و دیناری پس از خود به جای نگذارد جز هفتصد درهم که از جیره بیت المال او زیاد و اضافه آمده بود و آن را جمع کرده بود تا خادمی برای خانواده خود خریداری کند.)

و شیخ مفید در ارشاد سخنرانی آن حضرت را این گونه نقل کرده: «و روی ابو محنف لوط بن یحیی، قال: حدثنی اشعث بن سوار، عن ابی اسحق السبیعی و غیره، قالوا: خطب الحسن بن علی(ع)فی صبیحة اللیلة التی قبض فیها امیر المؤمنین(ع)فحمد الله و اثنی علیه و صلی علی رسول الله(ص)ثم قال:

لقد قبض فی هذه اللیلة رجل لم یسبقه الاولون بعمل و لا یدرکه الآخرون بعمل لقد کان یجاهد من رسول الله فیقیه بنفسه، و کان رسول الله(ص)یوجهه برایته فیکنفه جبرئیل عن یمینه و میکائیل عن شماله، و لا یرجع حتی یفتح الله علی یدیه.

و لقد توفی(ع)فی اللیلة التی عرج فیها بعیسی بن مریم، و فیها قبض یوشع بن نون وصی موسی(ع)و ما خلف صفراء و لا بیضاء الا سبعماة درهم، فضلت عن عطائه اراد ان یبتاع بها خادما لاهله.

ثم خنقته العبرة فبکی و بکی الناس معه.

mostafa saidi بازدید : 17 چهارشنبه 10 مهر 1392 نظرات (0)

بر اساس وصیت آن حضرت فرزندان ارجمندش به پا خاستند تا شبانه آن نازنین بدن را غسل دهند و کفن کنند و به خاک سپارند.

هنگامی که لباس او را درآوردند، در سراپای پیکر پاکش اثر زخم های بی شماری دیده می شد که در میدان های گوناگون جهاد بر آن حضرت وارد آمده و پس از بهبود اثر آنها مانده بود .

امام حسن پیکر پاک پدر را می شست و امام حسین آب می ریخت و آن نازنین بدن به گونه ای شگفت آور به خودی خود می گردید و نیاز به گردانیدن دیگری نداشت! چرا که فرشتگان آن را می گردانیدند و بوی خوش آن پیکر پاک از عطر مشک و عنبر نیز دل انگیزتر بود.

پس از پایان یافتن مراسم غسل، امام مجتبی خواهرش زینب را صدا زد و از او خواست تا باقی مانده حنوط پیامبر را بیاورد. هنگامی که آن را آورد و گشود بوی دل انگیز آن، همه شهر را پر کرد. پس از برنامه حنوط، آن نازنین بدن را با پنج قطعه کفن پوشاندند و بر تابوت قرار دادند و پسران ارجمندش حسن و حسین عقب تابوت را گرفتند، که به ناگاه دیدند، همان گونه که خود فرموده بود، جلو تابوت به وسیله کسانی که دیده نمی شدند، بلند شد و حرکت کرد و از کنار هیچ درختی نگذشتند جز این که دیدند در برابر آن تابوت و آن پیکر پاک به نشان گرامیداشت سر تعظیم فرود می آورد!

شهر یکپارچه در ماتم فرورفته بود و از آن میان بانوان هاشمی که در جریان کار بودند، در حالی که بر سر و سینه می زدند و شیون می کردند به دنبال تابوت حرکت کردند؛ اما حضرت مجتبی از آنان خواست تا آهسته و بی صدا به خانه های خویش بازگردند، چرا که برنامه این بود که آن نازنین بدن شبانه به خاک سپرده شود و برای مدتی آرامگاه آن حضرت نیز ناشناخته بماند.

با دستور امام حسن، جز فرزندان امیرمؤمنان و شماری از یاران خاص آن حضرت، همه برگشتند و آن تابوت بر دوش جبرئیل و میکائیل و حسن و حسین از کوفه دور شد و به سوی نجف رهسپار گردید.

در نقطه ای از آن سرزمین، جلو تابوت به زمین آمد و فرزندان آن حضرت نیز عقب آن را بر زمین نهادند و امام حسن همان گونه که پدر سفارش فرموده بود بر آن پیکر پاک نماز خواند .

پس از نماز، تابوت را کنار زدند و با جابه جا کردن خاک، آرامگاهی ساخته و پرداخته یافتند که سنگ نوشته ای نشان می داد که آن قبر را حضرت نوح برای بنده برگزیده و شایسته کردار خدا، علی (ع) آماده ساخته است.

هنگامی که بر آن شدند تا آن پیکر مقدس را به درون قبر برند، ندای نداگری را از آسمان شنیدند که می گفت:

«انزلوه الی التربة الطاهرة، فقد اشتاق الحبیب الی الحبیب»

آن نازنین بدن را به سوی این تربت پاک فرود آورید که دوست در شور و شوق دوست است!

و بدین سان آن پیکر پاک، پیش از سپیده دم به خاک سپرده شد و همان گونه که خود وصیت فرموده بود قبر منورش را نهان ساختند تا از کینه کور گماشتگان تعصب و خرافه و دشمنی ددمنشانه خوارج و دیگر تبهکاران در امان بماند.

در این مورد آورده اند که «حجاج» در زمان سلطه شرربارش بر عراق، هزاران قبر را در اندیشه یافتن پیکر پاک امیرمؤمنان شکافت، اما آن را نیافت و آن آرامگاه، تا روزگار هارون جز بر فرزندان او و برخی از دوستداران ویژه اش ناشناخته بود.

mostafa saidi بازدید : 15 چهارشنبه 10 مهر 1392 نظرات (0)

چون امیر مؤمنان (ع) توسط ابن ملجم مضروب شد، طبق روایت حاکم در مستدرک، نسبت به او سفارش کرد و گفت: به او نیکی کنید.اگر زنده ماندم یا می بخشم یا قصاص می کنم و اگر دنیا را وداع گفتم، شما خود در مجازات او شتاب کنید که من در پیشگاه خدای عزوجل خصم اویم.در روایتی دیگر که حاکم نقل کرده نیز آمده است: چون ابن ملجم را به نزد علی (ع) آوردند آن حضرت فرمود: با او همان کنید که رسول خدا (ص) درباره کسی که می خواست او را بکشد کرد.وی فرمان داد تا او را بکشند و به آتش بسوزانند.

طبری گوید: چون علی (ع) رحلت یافت، حسن (ع) ابن ملجم را طلبید.او را حاضر کردند. ابن ملجم به حسن (ع) گفت: من با خدا پیمانی نبسته ام جز آنکه بدان وفا کرده ام.من در حطیم با خدا پیمان بستم که علی و معاویه را بکشم یا خود کشته شوم. پس اگر مایل باشی مرا واگذار تا معاویه را نیز بکشم و عهد خدا بر من باد اگر او را نکشتم و زنده ماندم به نزد تو باز آیم و دستم را در دست تو بنهم.حسن (ع) به او پاسخ داد: هرگز به خدا سوگند مگر آنکه آتش را ببینی.سپس او را جلو انداخت و کشت.پس مردم جنازه او را گرفته در پوریا پیچیدند و آتش زدند.

شیخ مفید در ارشاد گوید: ام هیثم دختر اسود نخعی درخواست کرد جنازه ابن ملجم را به او ببخشند تا وی آن را آتش بزند.پس جنازه را به او بخشیدند و او نیز آن را به آتش سوزانید.حاکم در مستدرک به سند خود از ابو اسحاق همدانی نقل کرده است که گفت: دیدم قاتل علی بن ابیطالب را که در میان نیزه داران به آتش سوزانده شد.

تعداد صفحات : 16

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 231
  • کل نظرات : 6
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 191
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 235
  • باردید دیروز : 2
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 235
  • بازدید ماه : 255
  • بازدید سال : 1,091
  • بازدید کلی : 19,171