loading...
امام علی علیه السلام
mostafa saidi بازدید : 39 پنجشنبه 27 تیر 1392 نظرات (0)

داستان مزبور را که در ذیل آیه مبارکه «و انذر عشیرتک الاقربین »و تفسیر و شان نزول آن وارد شده و در همان سالهای نخست بعثت رسول خدا(ص)اتفاق افتاده بسیاری از مورخین به اجمال و تفصیل ذکر کرده اند که شاید جامعترین آنها روایت طبری است در کتاب تاریخ خود که ذیلا با ترجمه اش میخوانیدکه گوید:

«حدثنا...ابن حمید قال:حدثنا سلمة قال:حدثنی محمد بن اسحاق،عن عبد الغفار بن القاسم،عن المنهال بن عمرو، عن عبد الله بن الحارث بن نوفل بن الحارث بن عبد المطلب،عن عبد الله بن العباس عن علی بن ابی طالب قال:لما نزلت هذه الآیة علی رسول الله(ص):(و انذر عشیرتک الاقربین) (1) دعانی رسول الله(ص)

فقال:

mostafa saidi بازدید : 21 پنجشنبه 27 تیر 1392 نظرات (0)

1 - اعلام امامت حضرت علی(ع) در روزهای آغازین رسالت پیامبر صلی ال
له علیه وآله:

تاریخ بشریت کمتر شخصیتی را چون حضرت علی - علیه السلام سراغ دارد که دوست ودشمن دست به دست هم دهند تا فضایل برجسته وصفات عالی او را مخفی ومکتوم سازند ومع الوصف، نقل مکارم وذکر مناقب او عالم را پر کند.

دشمن کینه وعداوت او را به دل گرفت واز روی بدخواهی در اخفای مقامات ومراتب بلند او کوشیده، ودوست که از صمیم دل به او مهر می ورزید، از ترس آزار واعدام، چاره ای نداشت جز آنکه لب فرو بندد، وبه مودت ومحبت او تظاهر نکند وسخنی در باره وی بر زبان نیاورد.

mostafa saidi بازدید : 25 پنجشنبه 27 تیر 1392 نظرات (0)

عفیف کندی می گوید:

در یکی از روزها برای خرید لباس وعطر وارد مکه شدم ودر مسجد الحرام در کنار عباس بن عبد المطلب نشستم. وقتی که خورشید به اوج بلندی رسید، ناگهان دیدم مردی آمد ونگاهی به آسمان کرد وسپس رو به کعبه ایستاد.چیزی نگذشت که نوجوانی به وی ملحق شد ودر سمت راست او ایستاد.سپس زنی وارد مسجد شد ودر پشت سر آن دو قرار گرفت. آنگاه هر سه با هم مشغول عبادت ونماز شدند. من از دیدن این منظره که در میان بت پرستان مکه سه نفر حساب خود را از جامعه جدا کرده وخدایی جز خدای مردم مکه را می پرستند در شگفت ماندم. رو به عباس کردم وگفتم:«أمر عظیم!» او نیز همین جمله را تکرار کرد وسپس افزود: آیا این سه نفر را می شناسی؟گفتم:نه.گفت:نخستین کسی که وارد شد وجلوتر از دو نفر دیگر ایستاد برادر زاده من محمد بن عبد الله است ودومین نفر برادر زاده دیگر من علی بن ابی طالب است وسومین شخص همسر محمد است. واو مدعی است که آیین وی از جانب خداوند بر او نازل شده است واکنون در زیر آسمان خدا کسی جز این سه از این دین پیروی نمی کند. (1)

131

mostafa saidi بازدید : 26 پنجشنبه 27 تیر 1392 نظرات (0)

سرآغاز

مُسلمِ اوّل، شه مردان علی علیه السلام عشق را سرمایه ایمان علی علیه السلام 1

«در آن روزگار، زمینیان، ملت های پراکنده ای بودند با گرایش های ناهمسو و روش های گوناگون در سویی، کسانی می زیستند که برای شناخت خدا به قیاس آویخته بودند و در دیگر سو، قومی زندگی می کردند که در نام خدا به دام الحاد فرو افتاده و گروهی نیز بت پرستی را پیشه خود ساخته بودند...».2

آری خداوند، پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم را در چنین شرایطی برانگیخت؛ اما هدایت مردمانی که عمری را در کفر و زبونی سپری کرده بودند، کاری بس دشوار بود. پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم با اراده ای پولادین از جانب حق آمده بود و می خواست این مردمان را از گمراهی به راه هدایت سوق دهد؛ پس زمزمه حق را بر جزیرة العرب جاری ساخت. اما در آن اوضاع که شعله های فساد زبانه می کشید، کسی آمادگی پذیرش چنین دعوتی را نداشت، مگر کسی که دل و جانی صاف و بی آلایش داشته باشد و در این میان نخستین کسی که دارای چنین اوصافی بود، کسی جز علی علیه السلام نبود.

آری علی علیه السلام زمزمه حق را شنید و با دل و جان به ندای پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم خدا لبیک گفت و چنین افتخاری را در طول تاریخ برای خویش ثبت کرد... و خود را با نام زیبای «نخستین یار» آراست.

 

mostafa saidi بازدید : 18 پنجشنبه 27 تیر 1392 نظرات (0)

دلائل و شواهد پیشگامی علی-علیه السلام-در متون اسلامی به قدری فراوان است که بیان همه آنها از حد گنجایش این کتاب بیرون است ولی به عنوان نمونه تعدادی از آنها را ذیلا می آوریم:

الف-پیش از همه، خود پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم به پیشقدم بودن علی-علیه السلام-تصریح کرده و در میان جمعی از یاران خود فرمود:

«نخستین کسی که در روز رستاخیز با من در کنار حوض(کوثر)ملاقات می کند پیشقدمترین شما در اسلام، علی بن ابی طالب است » (1).

ب-دانشمندان و محدثان نقل می کنند:

حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم روز دوشنبه به نبوت مبعوث شد و علی-علیه السلام-فردای آن روز(سه شنبه)با او نماز خواند (2).

ج-امام در خطبه «قاصعه »می فرماید: «آن روز اسلام جز به خانه پیامبر و خدیجه راه نیافته بود و من سومین نفر آنها بودم.نور وحی و رسالت را می دیدم، و بوی نبوت را می شنیدم » (3).

د-امام در جای دیگر از سبقت خود در اسلام چنین یاد می کند: «خدایا من نخستین کسی هستم که به سوی تو بازگشت، و پیام تو را شنید و به دعوت پیامبر پاسخ گفت و پیش از من جز پیامبر اسلام کسی نماز نگزارد» (4).

 

mostafa saidi بازدید : 18 پنجشنبه 27 تیر 1392 نظرات (0)

 

از نظر روایات و تواریخ مسلم است که نخستین فردی که از جنس زنان به رسول خدا (ص) ایمان آورده و مسلمان شد، همسر مکرمه اش خدیجه سلام الله علیها بود و بلکه بر طبق ادعای بسیاری از سیره نویسان و مورخان: نخستین انسانی که به آنحضرت ایمان آورده و مسلمان شد خدیجه بود.و این عبارت از ابن اثیر جزری است که در کتاب خود «اسد الغابة» گوید:

«خدیجه بنت خویلد بن اسد بن عبد العزی بن قصی القرشیة الاسدیة ام المؤمنین زوج النبی (ص) اول امرأة تزوجها و اول خلق الله اسلم باجماع المسلمین، لم یتقدمها رجل و لا امرأة ...» (1).

یعنی خدیجه دختر خویلد...همسر رسول خدا (ص) نخستین زنی بود که رسول خدا با او ازدواج کرد و نخستین خلق خدا بود به اجماع مسلمانان که اسلام را اختیار کرد و هیچ مرد و زنی از او پیشی نگرفت.

و این هم عبارت یکی از قدیمی ترین سیره ها یعنی سیره ابن اسحاق است که می گوید:

«و کان اول من اتبع رسول الله (ص) خدیجه بنت خویلد زوجته...» (2) و نخستین کسی که از رسول خدا (ص) پیروی کرد خدیجه دختر خویلد همسر آنحضرت بود.و نظیر این دو عبارت از کتابهای دیگر نقل شده.و از دانشمندان شیعه نیز مرحوم علی بن عیسی اربلی همین عقیده را دارد، پس از روایتی که از ابن عباس نقل کرده که گفته است:

«...ان اول من صلی مع رسول الله (ص) بعد خدیجه، علی علیه السلام» .

چنین گوید:

mostafa saidi بازدید : 22 پنجشنبه 27 تیر 1392 نظرات (0)

 

ماه رجب را ماه اعیاد باید نامید. درنخستین روز آن، مدینه پیامبر شاهد ولادت با سعادت امام محمد باقر سلام الله علیه در سال 57 هجری بود.

دومین روز آن به روایتی فرخنده زادروز امام هادی (ع) است.و طبق روایتی دهمین روز ماه رجب،ولادت سراسر نور امام محمد جواد علیه الصلاه و السلام است.و می توان گفت درخشنده ترین روزهای این ماه پر برکت سیزدهم رجب است که نور تابان علی از درون خانه خاص خدا، سرزمین بطحا را روشن و پر فروغ ساخت و همانا در روز بیست و هفتم این ماه مبارک استاد بزرگ بشریت و اشرف کائنات و برترین انسان کامل، به پیامبری و نبوت برانگیخته شد. آن هم در چنان محیط خشن و سرتاپا وحشیگری که سنگدلان جاهلیت، با پنجه های درشت خود، پاره های تنشان را زنده به گور می کردند و از منش های انسانی هیچ بهره ای نبرده بودند.

mostafa saidi بازدید : 19 پنجشنبه 27 تیر 1392 نظرات (0)

پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم پیش ازآنکه مبعوث به رسالت شود، همه ساله یک ماه تمام را در غار حرا به عبادت می پرداخت ودر پایان ماه از کوه سرازیر می شد ویکسره به مسجد الحرام می رفت وهفت بار خانه خدا را طواف می کرد وسپس به منزل خود باز می گشت.

در اینجا این سؤال پیش می آید که با عنایت شدیدی که پیامبر نسبت به حضرت علی داشت آیا او را همراه خود به آن محل عجیب عبادت ونیایش می برد یا او را در این مدت ترک می گفت؟

قراین نشان می دهد از هنگامی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم حضرت علی علیه السلام را به خانه خود برد هرگز روزی او را ترک نگفت.مورخان می نویسند:

علی آنچنان با پیامبر همراه بود که هرگاه پیامبر از شهر خارج می شد وبه کوه وبیابان می رفت او را همراه خود می برد. (1)

ابن ابی الحدید می گوید:

احادیث صحیح حاکی است که وقتی جبرئیل برای نخستین بار بر پیامبر نازل شد و او را به مقام رسالت مفتخر ساخت علی در کنار حضرتش بود.آن روز از روزهای همان ماه بود که پیامبر برای عبادت به کوه حرا رفته بود.

امیر مؤمنان، خود در این باره می فرماید:

«ولقد کان یجاور فی کل سنة بحراء فاراه ولا یراه غیری...». (2)

پیامبر هر سال در کوه حرا به عبادت می پرداخت وجز من کسی او را نمی دید.

این جمله اگر چه می تواند ناظر به مجاورت پیامبر در حرا در دوران پس از رسالت باشد ولی قراین گذشته واینکه مجاورت پیامبر در حرا غالبا قبل از رسالت بوده است تایید می کند که این جمله ناظر به دوران قبل از رسالت است.

طهارت نفسانی حضرت علی علیه السلام وپرورش پیگیر پیامبر از او سبب شد که در همان دوران کودکی، با قلب حساس ودیده نافذ وگوش شنوای خود، چیزهایی را ببیند واصواتی را بشنود که برای مردم عادی دیدن وشنیدن آنها ممکن نیست; چنانکه امام، خود در این زمینه می فرماید:

«اری نور الوحی و الرسالة و اشم ریح النبوة ». (3)

من در همان دوران کودکی، به هنگامی که در حرا کنار پیامبر بودم، نور وحی ورسالت را که به سوی پیامبر سرازیر بود می دیدم وبوی پاک نبوت را از او استشمام می کردم.

امام صادق علیه السلام می فرماید:

امیر مؤمنان پیش از بعثت پیامبر اسلام نور رسالت وصدای فرشته وحی را می شنید.

در لحظه بزرگ وشگفت تلقی وحی پیامبر به حضرت علی فرمود:

اگر من خاتم پیامبران نبودم پس از من تو شایستگی مقام نبوت را داشتی، ولی تو وصی ووارث من هستی، تو سرور اوصیا وپیشوای متقیانی. (4)

امیر مؤمنان در باره شنیدن صداهای غیبی در دوران کودکی چنین می فرماید:هنگام نزول وحی بر پیامبر صدای ناله ای به گوش من رسید; به رسول خدا عرض کردم این ناله چیست؟ فرمود: این ناله شیطان است وعلت ناله اش این است که پس از بعثت من از اینکه در روی زمین مورد پرستش واقع شود نومید شد. سپس پیامبر رو به حضرت علی کرد وگفت:

«انک تسمع ما اسمع و تری ما اری، الا انک لست بنبی و لکنک لوزیر». (5)

تو آنچه را که من می شنوم ومی بینم می شنوی ومی بینی، جز اینکه تو پیامبر نیستی بلکه وزیر ویاور من هستی.

پی نوشت ها:

1- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 13، ص 208.

2- نهج البلاغه، خطبه 187(قاصعه).

3- پیش از آنکه پیامبر اسلام از طرف خدا به مقام رسالت برسد وحی وصداهای غیبی را به صورت مرموزی، که در روایات بیان شده است، درک می کرد. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 13، ص 197.

4- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 13، ص 310.

5- نهج البلاغه، خطبه قاصعه.

mostafa saidi بازدید : 22 پنجشنبه 27 تیر 1392 نظرات (0)

 

هنگامی که مادر حضرت علی علیه السلام نوزاد را خدمت پیامبر آورد با علاقه شدید آن حضرت نسبت به کودک روبرو شد. پیامبر از وی خواست که گهواره حضرت علی را در کنار رختخواب او قرار دهد از این جهت، زندگانی امام از روزهای نخست با لطف خاص پیامبر توام شد. نه تنها پیامبر گهواره حضرت علی را در موقع خواب حرکت می داد، بلکه در مواقعی از روز بدن او را می شست وشیر در کام او می ریخت، ودر موقع بیداری با او با کمال ملاطفت سخن می گفت.گاهی او را به سینه می فشرد ومی گفت:

این کودک برادر من است ودر آینده ولی ویاور ووصی وهمسر دختر من خواهد بود.

به سبب علاقه ای که به حضرت علی داشت هیچ گاه از او جدا نمی شد وهر موقع از مکه برای عبادت به خارج شهر می رفت حضرت علی علیه السلام را همچون برادر کوچک یا فرزند دلبندی همراه خود می برد. (1)

هدف از این مراقبتها این بود که دومین ضلع مثلث شخصیت حضرت علی علیه السلام، که همان تربیت است، به وسیله او شکل گیرد وهیچ کس جز پیامبر در این شکل گیری مؤثر نباشد.

امیر مؤمنان در سخنان خود خدمات ارزنده پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را یاد کرده، می فرماید:

و قد علمتم موضعی من رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم بالقرابة القریبة والمنزلة الخصیصة، وضعنی فی حجره و انا ولد یضمنی الی صدره و یکنفنی فی فراشه و یمسنی جسده و یشمنی عرفه و کان یمضغ الشی ء ثم یلقمنیه. (2)

شماای یاران پیامبر، از خویشاوندی نزدیک من با رسول خدا ومقام (احترام)مخصوصی که نزد آن حضرت داشتم کاملا آگاه هستید ومی دانید که من در آغوش پر مهر او بزرگ شده ام; هنگامی که نوزاد بودم مرا به سینه خود می گرفت ودر کنار بستر خود از من حمایت می کرد ودست بر بدن من می مالید، ومن بوی خوش او را استشمام می کردم، و او غذا در دهان من می گذاشت.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم حضرت علی (ع) را به خانه خود می برد از آنجا که خدا می خواهد ولی بزرگ دین او در خانه پیامبر بزرگ شود وتحت تربیت رسول خدا قرار گیرد، توجه پیامبر را به این کار معطوف می دارد.

مورخان اسلامی می نویسند:

خشکسالی عجیبی در مکه واقع شد.ابوطالب، عموی پیامبر، با عایله وهزینه سنگینی روبرو بود. پیامبر با عموی دیگر خود، عباس، که ثروت ومکنت مالی او بیش از ابوطالب بود به گفتگو پرداخت وهر دو توافق کردند که هرکدام یکی از فرزندان ابوطالب را به خانه خود ببرد تا در روزهای قحطی گشایشی در کار ابوطالب پدید آید. از این جهت عباس، جعفر را وپیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم حضرت علی را به خانه خود بردند. (3)

این بار که امیر مؤمنان به طور کامل در اختیار پیامبر قرار گرفت از خرمن اخلاق وفضایل انسانی او بهره های بسیار برد وموفق شد تحت رهبری پیامبر به عالیترین مدارج کمال خود برسد. امام -علیه السلام در سخنان خود به چنین ایام ومراقبت های خاص پیامبر اشاره کرده، می فرماید:

ولقد کنت اتبعه اتباع الفصیل اثر امه یرفع لی کل یوم من اخلاقه علما ویامرنی بالاقتداء به. (4)

من به سان بچه ناقه ای که به دنبال مادر خود می رود در پی پیامبر می رفتم; هر روز یکی از فضایل اخلاقی خود را به من تعلیم می کرد ودستور می داد که ازآن پیروی کنم.

پی نوشت ها:

1- کشف الغمة، ج 1، ص 90.

2- نهج البلاغه عبده، ج 2، ص 182، خطبه قاصعه.

3- سیره ابن هشام، ج 1، ص 236.

4- نهج البلاغه عبده، ج 2، ص 182.

mostafa saidi بازدید : 13 پنجشنبه 27 تیر 1392 نظرات (0)

علی (ع) در دامان پیغمبر تربیت شد

از افتخاراتی که نصیب علی (ع) شده این است که تربیت وی در دامان رسول خدا انجام شد و از کودکی در کنار ایشان بود،به گونه ای که مورخین نوشته اند این به آن علت بود که قریش دچار خشکسالی و مضیقه سختی شد و ابو طالب مردی عیالوار بود و از نظر مالی نیز در مضیقه و فشار قرار داشت و برادرش عباس بن عبد المطلب مردی ثروتمند بود و وضع مالی خوبی داشت،محمد (ص) که در آن وقت به خاطر ازدواج با خدیجه جدای از ابو طالب زندگی می کرد و ثروت خدیجه نیز در اختیار آن حضرت قرار گرفته بود.به عمویش عباس فرمود:برادرت ابو طالب عیالوار است و خود شاهد این خشکسالی و سختی هستی،بیا نزد او برویم و بار مخارج او را سبک کنیم،بدین ترتیب که من یکی از فرزندانش را برگیرم و تو نیز یکی را.

عباس پذیرفت و به اتفاق آن حضرت نزد ابو طالب رفتند و منظور خود را با او در میان گذارده گفتند:ما برای سبک کردن بار سنگین خرجی را که به عهده داری نزد تو آمده ایم و پیشنهاد بردن دو تن از فرزندان او را بیان کردند.

ابو طالب روی علاقه ای که به عقیل داشت،اظهار کرد:

«اذا ترکتمالی عقیلا فاصنعا ماشئتما»

[اگر عقیل را برای من بگذارید هر چه خواهید بکنید،و هر که را خواهید ببرید.]

اینجا بود که محمد (ص) علی را برگرفت و به نزد خود برد و عباس نیز جعفر رابرداشته و پیش خود برد.

و در صفحات آینده خواهد آمد که بر طبق نقلی علی (ع) در آن روز شش سال داشت.

ناگفته پیداست که این نزدیکی و قرب جوار و انس با محمد (ص) در زندگی،گذشته از افتخار بزرگی که نصیب علی (ع) کرد چه اندازه در جلب محبت و علاقه محمد (ص) نسبت به آن حضرت مؤثر بود و تا چه حد پیغمبر خدا را نسبت به علی (ع) علاقه مند ساخت،چنانکه علاقه علی (ع) را نیز نسبت به رسول خدا (ص) منعکس می سازد.

زیرا با توجه به نبوغ ذاتی،هوش،استعداد،درک و رشد فوق العاده علی (ع) بخوبی روشن است که پیوسته سعی در فرمانبرداری هر چه بهتر و اطاعت بیشتر از رسول خدا که بهترین پدرها برای او محسوب می شده،داشته و از هر فرزند دلسوزی،کارهای آن حضرت را دلسوزانه تر انجام می داد و رسول خدا (ص) نیز با مشاهده کردار و اعمال و ادب او از هر فرزندی بیشتر او را دوست می داشت (1) ، چون رابطه عموزادگی را نیز بدان ضمیمه کنیم،آن هم زاده عمویی همچون ابو طالب که گذشته از آنکه تنها عموی پدر و مادری آن حضرت بود،سالهای متمادی نیز سرپرستی رسول خدا (ص) را به عهده داشته و کمال محبت را نسبت به آن حضرت انجام داده و اکنون رسول خدا می خواهد با نگهداری و تربیت فرزندش محبتهای او را تلافی نماید،آن وقت است که می توانیم تا حدی شدت علاقه رسول خدا (ع) و علی (ع) را نسبت به یکدیگر بفهمیم و از پیوند محبت محکمی که میان آن دو بزرگوار برقرار شده بود،در محدوده فکر خود آگاه گردیم.

اینکه گفتیم:«به مقدار درک و محدوده فکر خود»برای آن است که انسانهای کامل و مردان الهی به هر اندازه که به خدای تعالی و به کمال مطلوب انسانی خود نزدیکتر باشند به همان اندازه نیز اخلاق نیک و بارز انسانی و الهی که یکی از آنها محبت و عاطفه است در آنها بیشتر و کاملتر است و این به خاطر حساسیت بیشتر روح و صفای باطن آنهاست.با توجه به این که ما در میان انسانها کاملتر از رسول خدا (ع) و سپس علی (ع) سراغ نداریم،به همین نسبت می توانیم به عمق علاقه و محبت میان آن دو وجود مقدس پی ببریم.

mostafa saidi بازدید : 17 پنجشنبه 27 تیر 1392 نظرات (0)

 

در سیزدهم رجب سال 30 عام الفیل، حادثه بس عجیبی رخ داد که هرگز در تاریخ بشریت سابقه نداشته و بعد از آن نیز تکرار نشده است، و آن حادثه، به دنیا آمدن نوزادی است در درون خانه کعبه که به نام علی علیه السلام اسم گذاری شد.

مادر وی فاطمه، دختر اسد فرزند هاشم است که جزء نخستین زنانی شمرده می شود که به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ایمان آورد و پیش از بعثت از آیین ابراهیم پیروی می کرد. همین فاطمه زنی است که سخت مورد احترام پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بوده است.

پدر این طفل، عمران معروف به ابوطالب، حامی بزرگوار رسول خدا صلی الله علیه و آله بود.

مدرک حادثه

mostafa saidi بازدید : 15 پنجشنبه 27 تیر 1392 نظرات (0)

 

هنگامی که پیغمبر آینده اسلام به سن سی سالگی رسید، حادثه ای بس بزرگ در شهرمکه روی داد که از رجهت بی نظیر بود، و بیش از هر کس به خاندان آن حضرت مربوط می شد. این حادثه بزرگ ولادت علی (علیه السلام) در خانه کعبه بود که گدشته از عموم دانشمندان شیعه، جمعی از علمای منصف عامه نیز آن را اعتراف دارند.

علامه فقید معاصر شیخ آقا بزرگ تهرانی می نویسد: «آقا مهدی بن محمد تقی بن ابراهیم نقوی معاصر و متولد در سال 1316 ه ازاحفاد سید دلدار علی هندی دانشمند و فقیه مشهور شیعه در دیار هند، در کتاب «علی و الکعبه » که در 44 صفحه چاپ شده است، از 22 کتاب از کتب علمای عامه نقل می کند که تصریح کرده اند علی (علیه السلام) در کعبه متولد شده است.

mostafa saidi بازدید : 19 پنجشنبه 27 تیر 1392 نظرات (0)

روزنه

ابعاد گوناگون و قابل تأسّی مردان بزرگ با گذشت تاریخ، بهتر روشن می گردد و شگفتی های کارنامه آنان با پیشرفت علم و جوامع بشری، برتری و جاویدانگی شخصیت آنان را به نمایش می گذارد.

حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام یکی از فرزانگان تاریخ، بلکه یگانه فرزانه و بزرگ مردی است که نامش در صدر مردان نامی تاریخ قرار گرفته و با گذشت قریب چهارده قرن از شهادت وی، همچنان شاهد اقبال روزافزون بشر به شناخت آن ابرمرد علم و عمل و کندوکاو جوانب گوناگون شخصیت و ویژگی های وی هستیم؛ چنان که به جرأت می توان او را مردی نامتناهی و رهبر

همه قرون واعصار ویگانه انسانیت دانست.

نوشتارذیل سیری گذرادر حیات علمی و تربیتی آن حضرت دارد که امید است معرفت و بهره مندی بیش تر از راه و رسم علوی را برای خوانندگان به ارمغان آورد.

نام و نشان

امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب بن عبدالمطلّب بن هاشم بن عبدمناف در روز جمعه 13 رجب سال سی ام عام الفیل برابر با 19 مهر در شهر مکّه و درون کعبه چشم به جهان گشود. پدرش ابوطالب، که نامش عبدمناف بود، یکی از اعمام پیامبر اکرم حضرت محمّد صلی الله علیه و آله بود که بزرگ خاندان هاشم و یکی از سران مکّه و قریش به شمار می رفت. مادرش فاطمه بنت اسد نیز از دودمان هاشم بود. از این رو، آن حضرت از دو طرف به هاشم می رسد و هاشمی به حساب می آید.(1)

کنیه آن امام، ابوالحسن است و «ابوتراب» نیز خوانده شده. القاب فراوانی از وی گزارش شده که از جمله می توان به اسدالله (شیرخدا)، سیّد عرب (امیر عرب)، سیدالمسلمین، امام المتّقین و مهم تر از همه امیرالمؤمنین اشاره کرد. شیعیان لقب اخیر را بنا بر نص پیامبر صلی الله علیه و آله مخصوص آن امام دانسته و به کارگیری آن را، حتی برای سایر معصومان علیهم السلام ، مجاز نمی دانند.(2)

آن حضرت هنگامی پا به عرصه گیتی گذاشت که پدرش در سفر بود و مادرش اسم او را حیدر نهاد. پدر پس از بازگشت، نام وی را تغییر داد و «علی» نامید.(3) او، که در خاندان با اصالت و کرامت و فرهنگ عرب متولد شده بود، معلمان نخستین اش پدر و مادرش بودند که سال ها قبل برای مدتی نسبتا طولانی سرپرستی حضرت محمّد صلی الله علیه و آله را بر عهده داشتند. آگاهی های لازم از جمله کتابت را در خانواده آموخت، سرگذشت اقوام، ملل و پیامبران گذشته را از آنان و سایر آگاهان فرا گرفت و طولی نکشید که به دلیل تنگ دستی پدر و بروز قحطی، به دعوت حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله به خانه وی منتقل شد و تحت تعلیم، سرپرستی و تربیت مستقیم ایشان قرار گرفت.(4)

تعلیم و تربیت

mostafa saidi بازدید : 21 پنجشنبه 27 تیر 1392 نظرات (0)

امام علی علیه السلام: از ولادت تا هجرت به مدینه

نسب شریف آن حضرت

او علی پسر ابو طالب (نامش عبد مناف) پسر عبد المطلب (نامش شیبة الحمد) پسر هاشم (نامش عمرو) پسر عبد مناف (نامش مغیره) پسر قصی بن کلاب بن مرة بن لوی بن غالب بن فهر بن مالک بن نضر بن کنانة بن خزیمة بن مدرکة بن الیاس بن مضر بن نزار بن معد بن عدنان است.

ولادت او

آن حضرت بنا بر قول اکثر علما و مورخان در روز جمعه در حالی که سیزده روز از ماه رجب می گذشت، پای به عرصه وجود گذاشت.در فصول المهمه تاریخ تولد آن حضرت، شب یکشنبه بیست و سوم رجب ذکر شده است و در روایتی دیگر تولد آن حضرت را در روز یکشنبه هفتم شعبان، پس از گذشت سی سال از واقعه عام الفیل، ثبت کرده اند.برخی آن را بیست و نه سال پس از تولد خود پیامبر دانسته اند که سی سال از آن ماجرا می گذشته است.همچنین در این باره گفته شده که آن حضرت بیست و هشت سال قبل از بعثت پیامبر، دوازده سال داشته و یا ده ساله بوده که این قول در کتاب اصابه صحه گذارده شده است.گفته اند آن حضرت پیش از هجرت بیست و سه سال داشته ولی برخی دیگر گویند آن حضرت در آن هنگام بیست و پنج سال از عمرش می گذشته است.

تولد آن حضرت در مکه و در خانه کعبه بوده است.چنان که در کتابهای فصول المهمه ابن صباغ مالکی، مروج الذهب مسعودی، ارشاد مفید و سیره حلبیه علی بن برهان الدین حلبی شافعی بر این مطلب تصریح شده است.در کتاب اخیر الذکر آمده است که در سال سی ام از ولادت پیامبر (ص) علی بن ابی طالب (ع) در خانه کعبه به دنیا آمد.مفید در ارشاد گوید: پیش از علی و پس از او، نوزاد دیگری در خانه خدا پای به عرصه وجود نگذاشت و این امر اکرامی از جانب خداوند و تجلیلی برای بزرگداشت شخصیت آن حضرت بود.آلوسی در شرح قصیده عینیه عبد الباقی می نویسد: مسئله تولد حضرت امیر کرم الله وجهه در خانه خدا امری مشهور در جهان بوده و در کتابهای شیعی بر آن تصریح شده است.سید حمیری در این باره گوید:

مادر علی او را در حرم امن الهی و مسجد بزاد، جایی که مرگ علی هم در آنجا بود.

این زن، نورانی و پاک و صاحب نسبی گرامی و بزرگ بود.پاک شد و فرزند و مکانی که او را در آن بزاد پاک شدند.

در شبی که ستاره های شوم و بد یمن پنهان و ستاره های نیکبختی با ماه درخشان هویدا شدند.به دست نیامد در شکافتن قابله ها مانند او، مگر محمد پیامبر، پسر آمنه.

عبد الباقی عمری در قصیده عینیه پرآوازه اش می گوید:

تو علی هستی که در بلند آوازگی برتر از بلندایی زیرا در بطن مکه و در میان خانه خدا زاده شدی

این مؤلف نیز در قصیده اش سروده است:

در کعبه به دنیا آمدی و این برتری و فضیلتی است این فضیلت بدان مکان اختصاص دارد زیرا تو از این فضایل بی شمار داری و نیازی به این فضیلت نداری

می گویند وقتی آن حضرت (ع) به دنیا آمد، مادرش او را به اسم پدر خود اسد بن هاشم، حیدر نام نهاد، چرا که حیدر یکی از نامهای شیر بود.اما وقتی پدرش آمد او را به نام علی خواند و گفت: او را علی نامیدم تا بلندی منزلت و افتخار و عزت همیشگی برای او پایدار بماند.

علی (ع) خود در روز جنگ خیبر چنین سروده است:

من همانم که مادرم مرا حیدر نامید که همچون شیر بیشه ها خشم و غضبی سخت دارم.

مؤلف نیز سروده است:

دختر لیث (اسد) ، مادرت تو را حیدر نامید پس درباره زیرکی و بینش تو خطا نکرد کریم ترین پدر، تو را علی نام نهاد بدین امید که شهرت و نام تو، تو را برتری می بخشد.

پدر آن حضرت

چنان که قبلا گفته شد نام پدر آن حضرت عبد مناف و کنیت او به اسم بزرگ ترین فرزندش یعنی طالب بود.مادر آینده در قسمتی از این کتاب مفصلا به شرح زندگانی این شخصیت بزگر خواهیم پرداخت.دلیل ما بر آنکه نام ابو طالب، عبد مناف بوده، وصیت پدرش عبد المطلب است که در آن به ابو طالب نسبت به پیامبر اسلام (ص) سفارش کرده می گوید: ای عبد مناف پس از خود تو را به (حمایت از) موحدی سفارش می کنم که پس از پدرش بی همتاست.

همچنین در جای دیگری گفته است:

کسی را وصیت کردم که کنیه اش طالب است یعنی عبد مناف را که صاحب تجارب بزرگی است به او درباره فرزند محبوب و گرامی ترین خویشان یعنی فرزند کسی که از نزد ما غایب شده است و باز نمی گردد وصیت کردم.

وی با عبد الله، پدر پیامبر، برادر تنی بود و هر دو از یک پدر و یک مادر به دنیا آمده اند.ابو طالب نیز در ابیاتی که بعدا ذکر خواهد شد به این نکته اشاره کرده و هم اوست که در عهد کودکی پیامبر کفالت آن حضرت را پذیرفت و به یاری و حمایت و دفاع از او برخاست و در دوره دعوت بزرگ پیغمبر از وی مراقبت کرد و به خاطر او متحمل آزار مشرکین قریش شد.ابو طالب محمد را از دسترس قریش دور نگاه داشت و به سبب حمایتش از پیامبر، به رنج و درد و بلایی سخت مبتلا شد با این حال بر یاری پیامبر و رسیدگی به احوال او، صبر و بردباری در پیش گرفت.به طوری که مردان قریش به سبب ترس از ابو طالب از رساندن هر گونه گزندی به رسول خدا (ص) صرف نظر کردند تا آن که ابو طالب بدرود حیات گفت.پس از مرگ او بود که پیامبر اسلام فرمان هجرت از مکه را صادر کرد.ابو طالب مسلمانی بود که هیچ گاه اسلام خود را بر مردم آشکار نکرد. زیرا اگر چنین کرده بود، نمی توانست از دعوت برادرزاده خود پشتیبانی کند.علاوه بر آن وی در اشعار خویش نیز بارها بر راستی دعوت پیامبر اقرار کرده و بر آن صحه گذارده است.ابیات زیر از همان نمونه می تواند باشد.

مرا به (اسلام) دعوت کردی دانستم که تو راستگویی همانا راست گفتی و قبل از این نیز در میان ما امین شمرده می شدی همانا دانستم که آیین محمد از بهترین دینهای مردمان است

همچنین ابو طالب در شعر زیر که پیامبر را در آن مدح کرده به نوعی سخن رانده است که غیر مسلمان را توان این گونه گفتار نیست.وی سروده است:

و او را یاری کنیم تا در کنارش از پا نیفتیم و از فرزندان و خانمان خود دست می کشیم او چنان نورانی است که ابرها از چهره او طلب باران می کنند فریادرس یتیمان و پناه درویشان و بیچارگان است هر کس از خاندان هاشم که در خطری افتاده باشد آنان در نزد او در نعمت و بخشش به سر می برند در ترازوی حق به اندازه جوی را از بین نمی برد و ترازوی صدق و راستی او و زنش ناراست و کم نیست آیا ندانستید که پسر مادر نزد ما دروغگو نیست و جز با کلام باطل با او سخن گفته نمی شود

در جای دیگری گفته است:

همانا خداوند پیامبر خود محمد را مورد اکرام قرار داد پس گرامی ترین مخلوق خداوند در بین مردمان احمد است خداوند برای بزرگداشت پیامبر نام او را از نام خودش مشتق کرد پس نام صاحب عرش (خداوند) محمود و نام این پیامبر (محمد) است

و در بیت دیگری سروده است:

این ستمی است که پیامبری برای خواندن مردم به هدایت آمده؟ و این امری است متقن که از جانب صاحب عرش (خدا) فرود آمده است

و در بیت دیگری چنین گفته است:

آیا ندانستید که ما محمد را پیامبری یافتیم همچون موسی (ع) که در کتب متقن (آسمانی) نام او نوشته شده بود

و از اشعاد اوست که می گوید:

پیامبری است که وحی از جانب پروردگارش به او می رسد پس کسی بدن سخن اقرار کرد پشیمان نخواهد شد

وی در جای دیگری گفته است:

یا به کتاب عجیبی که نازل شده است ایمان آرید بر پیامبری همچون موسی یا مانند ذوالنون

و نیز در شعر دیگر خود چنین سروده است:

پیامبر فرستاده خدا را یاری کردم کسی که چهره سفیدش، همچون نورهای رخشنده ای تلالو دارد از فرستاده خدا دفاع می کنم و به حمایت او برمی خیزم همچون حمایت پشتیبانی که بر وی مهربان و دلسوز است

از دیگر اشعار ابو طالب، شعری است که وقتی عمرو بن عاص برای فریفتن جعفر و یاران او به نزد نجاشی رفت، آن را انشاد کرد.وی می گوید:

ای کاش می دانستم که (مقام) جعفر در میان مردم چگونه است؟ و نیز می دانستم (مقام) عمرو و خویشان مخالف با پیامبر چگونه است؟

صدوق در کتاب امالی از امام صادق (ع) نقل می کند که آن حضرت فرمود: اولین نماز جماعت در اسلام وقتی است که پیغمبر (ص) نماز می خواند و علی بن ابیطالب (ع) نیز با آن حضرت در حال خواندن نماز بود.چون ابو طالب در حالی که جعفر نیز با او بود، به علی نزدیک شد گفت: پسرم!در کنار فرزند عمویت نماز بخوان.هنگامی که پیامبر متوجه حضور ابو طالب شد، به پیشباز آن دو رفت.ابو طالب با شادی بسیار بازگشت و می گفت:

همانا علی و جعفر مورد اعتماد و امین منند در مواقع سختیها و پریشانیهای روزگار سوگند به خدا از یاری پیامبر کوتاهی نخواهم کرد و نه کسی از فرزندان پاک نژاد من از یاری او فروگذاری می کند شما دو تن بی یاور مگذارید او را و پسر عمویتان را یاری کنید که عموی شما، از میان سایر عموهایتان، از پدر و مادر من بوده است

این اولین نماز جماعتی بود که منعقد شد.ابو هلال عسکری نیز از این واقعه در کتاب الاوائل یاد کرده است.از علی (ع) روایت شده است که فرمود: پدرم به من گفت: فرزندم، همراه پسر عمویت باش که از هر دشواری زود هنگام و دیر هنگامی در امان می مانی. آن گاه به من گفت:

اعتماد و امنیت در همراهی با محمد است پس با دو دست خود محکم و استوار همراهی با او را برای خود نگهدار

همچنین ابو طالب برادرش حمزه را که اسلام آورده بود، از خلال چند بیت مورد خطاب قرار می دهد و می گوید:

ابو یعلی!بر دین احمد (پیامبر) بردباری پیشه کن و آشکار کننده دین باش، آن گاه توفیق صابر بودن را یافته ای

و بیت زیر از جمله ابیات مشهور ابو طالب است.

تویی محمد، پیامبر هستی از همگان برتر و درخشان تر و سیادت داده شده هستی

اشعار فراوان دیگری نیز از ابو طالب نقل شده است که جمع آنها در این کتاب باعث اطاله کلام خواهد شد.با این وجود بعضی از کسانی که خوش ندارند درباره علی (ع) به نقل نکته مثبتی بپردازند، مانند اسلام آوردن پدر آن حضرت، پیوسته پافشاری می کنند که ابو طالب با اعتقاد کفر از این دنیا رخت بر بسته است و دلیل آنها بر این گفته روایاتی است که در عصر خلفا و پادشاهان ستمگر ساخته و پرداخته شده است.

نگارنده در یکی از قصاید خود، درباره ابو طالب چنین سروده است:

پدرش (پدر علی (ع) ) پشتیبان دین پیامبر و مدافع او بود و اگر وجود او نبود رایت دین در جهان منتشر نمی شد. اسلام او پنهانی بود و اگر امکان داشت او در زمانی دیگر اسلام خود را آشکار می کرد همانا کیش احمد (محمد (ص) ) از بهترین دینهای مردم است دانستم کسی است که پیامها و اندرزها را با خود آورده است. او دین خود را پنهان می کرد تا بتواند پیامبر را یاری کند و اگر روزی دین خود را آشکار می کرد این امکان از او سلب می شد جعفر را فراخواند و به او گفت در کنار پسر عمویت باش آن گاه که نماز ظهر و عصر را اقامه می کند.

مادر علی (ع)

مادر آن حضرت، فاطمه دخت اسد بن هاشم است.در کتاب اغانی آمده است: وی نخستین زن هاشمی است که با مردی هاشمی پیمان زناشویی بست و همین زن، مادر دیگر فرزندان ابو طالب است.این زن به منزله مادری مهربان برای پیامبر به حساب می آمد. محمد در دامان او پرورش یافت و همواره سپاس محبتهای او را بر زبان داشت.و او را مادر خطاب می کرد.فاطمه، در محبتهای خود، محمد را بر فرزندانش مقدم می داشت و در رسیدگی به محمد، تلاش و کوشش بیشتری از خود نشان می داد.حاکم در مستدرک روایت می کند که فاطمه در زمان پیغمبر اسلام (ص) در مرتبه ای بزرگ از ایمان جای داشت.وی در گرایش به اسلام پیشی جست و به مدینه هجرت کرد و چون وفات یافت، پیامبر او را در پیراهن خودش کفن کرد و امر فرمود قبرش را حفر کردند و هنگامی که به قسمت قرار دادن لحد رسیدند، پیامبر آن را با دست مبارکش حفر کرد و در قبر او خوابید و گفت: بارالها!بر مادرم فاطمه بنت اسد، ببخشای.آن گاه بر او تلقین خواند و مدخل آن قبر را گشاده ساخت.کسانی که شاهد مراسم به خاکسپاری فاطمه بنت اسد بودند به آن حضرت عرض کردند: یا رسول الله (ص) !امروز دیدیم که تو اعمالی به جای آوردی که پیش از این برای کس دیگری چنین نکرده بودی: فرمود: من لباس خود را بر تن او پوشاندم تا از لباسهای بهشتی بر او بپوشانند.یا در برخی دیگر از روایات گفته شده است تا این لباس برای او در روز قیامت، امان باشد.یا بنا بر روایت دیگری فرمود: این لباس را بر او پوشاندم تا حشرات زمینی را از او بازدارد.و او را در قبرش خوابانیدم تا خداوند بر او گشایش قرار دهد و او را از فشار قبر، ایمن کند.این زن از بهترین آفریده های خداوندی بود و پس از ابو طالب، نیک رفتارترین کس نسبت به من به شمار می آمد.

حاکم در مستدرک از سعید بن مسیب از علی بن حسین از پدرش از جدش علی بن ابی طالب روایت کرده است که گفت: هنگامی که فاطمه بنت اسد دنیا را وداع گفت، پیامبر او را در پیراهن خودش کفن کرد و بر او نماز گزارد و هفتاد تکبیر بر او گفت. (1) و در قبر فاطمه فرود آمد و به کناره های قبر اشاره کرد، مانند آنکه آن را گشاده تر می ساخت.

پیامبر فاطمه را در قبرش جای داد و از آن بیرون آمد، در حالی که دیدگانش اشکبار بود و در قبر کند و کاو می کرد.عمر به او گفت: یا رسول الله!برای این زن کارهایی کردی که برای کس دیگری نکرده بودی.فرمود این زن پس از مادرم که مرا زایید، مادر من به حساب می آمد.ابو طالب کار می کرد و سفره غذا می گسترد و همه ما را برای خوردن غذا دور هم گرد می آورد.آن گاه این زن سهم هر یک از ما را تقسیم می کرد و من برای گرفتن غذا، بار دیگر بازمی گشتم.این زن فرزندی به نام طالب به دنیا آورد.این طالب در روز جنگ بدر، همراه با مشرکان در حالی که کار ایشان را ناپسند می داشت، خارج شد، از سرنوشت طالب اطلاعی در دست نیست.و از او نسلی به جای نمانده است.عقیل و جعفر و علی فرزندان دیگر فاطمه اند که هر کدام از دیگری ده سال بزرگ ترند. ام هانی مسمی به فاخته، دختری است که فاطمه او را به دنیا آورد.علی (ع) و برادرانش نخستین هاشمیانی هستند که از پدر و مادر هاشمی پای به عرصه وجود نهادند.مؤلف نیز در این باره در قصیده ای می گوید:

مادر او (علی) فاطمه است و این زن با مهربانیها و دلسوزیهایش برای احمد (پیامبر) به منزله مادر و شفیق او بود.

پیامبر در کنار فاطمه در آسودگی و راحت به سر می برد و حال آنکه فرزندان آن زن از چنان آسودگی برخوردار نبودند.

فاطمه در مکه به پیامبر گروید و آن گاه به یثرب (مدینه) هجرت کرد و هیچ گاه شک و گمان، ایمان او را دستخوش آلودگی نساخت.

بهترین مخلوق خداوند یعنی محمد او را در لباس خود کفن کرد و وقتی قبر او را حفر کرد در آن خوابید.

محمد به آن زن سخن استواری تلقین کرد تا با آن در روز قیامت، گاهی که خلایق همه محشور می شوند، از سختی آن روز نجات یابد.

علی در دامن بهترین پدر و کریم ترین مادر رشد کرد و از این روست که قبیله عدنان مرتبت بلندی یافت و بر قبیله فهر افتخار کرد.

این زن و شوهر، هر دو از بنی هاشم بودند که هر دو بهترین شاخه درختی بودند که ریشه اش هاشم موسوم به عمرو بود.

علی از کسی همچون شیبة الحمد (عبد المطلب) صاحب نسبی درخشنده بود.و هر کس با او به معارضه برمی خاست، پرتو رخشنده این نسب او را بر جایش می نشاند.

کنیه علی (ع)

آن حضرت را به دو کنیه ابو الحسن و ابو الحسین نامیده اند.امام حسن (ع) در حیات پیامبر پدرش را با کنیه ابو الحسین و امام حسین (ع) او را با کنیه ابو الحسن می خوانده اند.پیامبر نیز وی را با هر دوی کنیه ها خطاب می کرده است.چون پیامبر وفات یافت علی (ع) را به این دو کنیه صدا می کردند.یکی دیگر از کنیه های علی (ع) ، ابو تراب است که آن را پیامبر برگزیده و بر وی اطلاق کرده بود.

در استیعاب نقل شده است: «به سهل بن سعد گفته شد: حاکم مدینه می خواهد تو را وادارد تا بر فراز منبر، علی را دشنام گویی.سهل پرسید: چه بگویم؟گفت: باید علی را با کنیه ابو تراب خطاب کنی.سهل پاسخ داد: به خدا سوگند جز پیامبر کسی علی را بدین کنیت، نامگذاری نکرده است.پرسید: چگونه ای ابو العباس؟جواب داد: علی (ع) نزد فاطمه رفت و آن گاه بیرون آمد و در حیاط مسجد دراز کشید و به خواب رفت.پس از او، پیغمبر (ص) پیش فاطمه آمد و از او پرسید: پسر عمویت کجاست؟فاطمه گفت: اینک او در مسجد آرمیده است.پیامبر به صحن مسجد آمد و علی را دید که ردایش بر پشت مبارکش افتاده و پشتش خاک آلود شده است.پیامبر با دست شروع به پاک کردن خاک از پشت علی کرد و فرمود: بنشین ای ابو تراب!به خدا سوگند جز پیامبر کسی او را بدین نام، نخوانده است.و قسم به خدا در نظر من هیچ اسمی از این نام دوست داشتنی تر نیست.»

نسایی در خصایص از عمار بن یاسر نقل کرده است که گفت: «من و علی بن ابیطالب (ع) در غزوه عشیره از قبیله ینبع با یکدیگر بودیم.تا آنجا که عمار گفت: سپس خواب هر دوی ما را فرا گرفت، من و علی به راه افتادیم تا آنکه در زیر سایه نخلها و روی زمین خاکی و بی گیاه آرمیدیم.سوگند به خدا که جز پیامبر کسی ما را از خواب بیدار نکرد.او با پایش ما را تکان می داد و ما به خاطر آنکه روی زمینی خاکی دراز کشیده بودیم، به خاک آلوده شدیم.در آن روز بود که پیغمبر (ص) به علی (ع) فرمود.تو را چه می شود ای ابو تراب؟چرا که پیامبر آثار خاک را بر علی (ع) مشاهده کرده بود.»

البته ممکن است که این واقعه چند بار اتفاق افتاده باشد.در روایتی دیگر آمده است: چون پیامبر علی را در سجده دید در حالی که خاک بر چهره اش نشسته و یا آنکه گونه اش خاک آلود بوده به او فرمود: «ابو تراب!چنین کن ».

همچنین گفته شده است پیامبر با چنین کنیه ای، علی (ع) را خطاب کرد.چرا که گفت: ای علی!نخستین کسی که خاک را از سرش می تکاند تویی.

علی (ع) ، این کنیه را از دیگر کنیه ها بیشتر خوش می داشت.زیرا پیامبر وی را با همین کنیه خطاب می کرد.دشمنان آن حضرت مانند بنی امیه و دیگران، بر آن حضرت به جز این کنیه نام دیگری اطلاق نمی کردند.آنان می خواستند با گفتن ابو تراب، آن حضرت را تحقیر و سرزنش کنند و حال آنکه افتخار علی (ع) به همین کنیه بود.دشمنان علی، به سخنگویان دستور داده بودند تا با ذکر کنیه ابو تراب بر فراز منابر، آن حضرت را مورد سرزنش قرار دهند و این کنیه را برای او عیب و نقصی قلمداد نمایند.چنان که حسن بصری گفته است، گویا که ایشان با استفاده از این عمل، لباسی پر زیب و آرایه بر تن آن حضرت می پوشاندند.چنان که جز نام ترابی و ترابیه بر پیروان امیر المؤمنین (ع) اطلاق نمی کردند.بدان گونه که این نام، تنها بر شیعیان علی (ع) اختصاص یافت.

کمیت می گوید:

گفتند رغبت و دین او ترابی است من نیز به همین وسیله در بین آنان ادعا کنم و به این لقب مفتخر می شوم.

هنگامی که کثیر غرة گفت: جلوه آل ابو سفیان در دین روز طف و جلوه بنی مروان در کرم و بزرگواری روز عقر بود، یزید بن عبد الملک به او گفت: نفرین خدا بر تو باد! آیا ترابی و عصبیت؟!در این باره مؤلف در قصیده ای سروده است:

به نام دو فرزندت، مکنی شدی و نسل رسول خدا در این دو فرزند به جای ماند پیامبر تو را بو تراب خواند دشمنان آن را بر تو عیب می شمردند و حال آنکه برای تو این کنیه افتخاری بود

لقب علی (ع)

ابن صباغ در کتاب فصول المهمه می نویسد: لقب علی (ع) ، مرتضی، حیدر، امیر المؤمنین و انزع (و یا اصلع) (کسی که اندکی از موی جلوی سرش ریخته باشد.) و بطین (کسی که شکمش بزرگ است.) و وصی بود.آن حضرت به لقب اخیر خود در نزد دوستان و دشمنانش شهره بود.در روز جنگ جمل جوانی از قبیله بنی ضبه از سپاه عایشه بیرون آمد و گفت:

ما قبیله بنی ضبه دشمنان علی هستیم که قبلا معروف به وصی بود علی که در عهد پیامبر شهسوار جنگها بود من نیز نسبت به تشخیص برتری علی نابینا و کور نیستم اما من به خونخواهی عثمان پرهیزگار آمده ام زیرا ولی، خون ولی را طلب می کند

و مردی از قبیله ازد در روز جمل چنین سرود:

این علی است و وصیی است که پیامبر در روز نجوة با او پیمان برادری بست و فرمود او پس از من راهبر است و این گفته را افراد آگاه در خاطر سپرده اند و اشقیا آن را فراموش کرده اند

زحر بن قیس جعفی در روز جمل گفت:

آیا باید با شما جنگ کرد تا اقرار کنید که علی در بین تمام قریش پس از پیامبر برترین کس است؟! او کسی است که خداوند وی را زینت داده و او را ولی نامیده است و دوست، پشتیبان و نگهدار دوست است، همچنان که گمراه پیرو فرمان گمراهی دیگر است

زحر بن قیس نیز بار دیگر چنین سروده است:

پس درود فرستاد خداوند بر احمد (محمد (ص) ) فرستاده خداوند و تمام کننده نعمتها فرستاده پیام آوری و پس از او خلیفه ما کسی که ایستاده و کمک شده است منظور من علی وصی پیامبر است که سرکشان قبایل با او در جنگ و ستیزند

این زحر در جنگ جمل و صفین با علی (ع) همراه بود.همچنان که شبعث بن ربعی و شمر بن ذی الجوشن ضبابی در جنگ صفین در رکاب آن حضرت بودند.اما بعدا با حسین (ع) در کربلا به جنگ برخاستند و فرجام شومی را برای خود برجای گذاشتند.

کمیت می گوید:

کثیر نیز می گوید: وصی و پسر عموی محمد مصطفی و آزاد کننده گردنها و ادا کننده دین ها

همچنین آن حضرت به نام پادشاه مؤمنین و پادشاه دین (2) نیز ملقب بوده است.

روایت کرده اند که پیامبر به علی (ع) فرمود: تو پادشاه دینی و مال پادشاه ظلمت و تاریکی است.

در روایت دیگری آمده است: این (علی) پادشاه مؤمنان و پیشوای کسانی است که در روز قیامت با چهره هایی نورانی در حجله ها نشسته اند.

ابن حنبل در مسند و قاضی ابو نعیم در حلیة الاولیا این دو روایت را نقل کرده اند.در تاج العروس معنای لغوی یعسوب ذکر شده و آمده است×.علی (ع) فرمود: من پادشاه مؤمنانم و مال پادشاه کافران است.یعنی مؤمنان به من پناه آورند و کافران از مال و ثروت پناه می جویند.چنان که زنبور به ملکه خود پناه می برد و آن ملکه بر همه زنبوران مقام تقدم و سیادت دارد.

دربان علی (ع)

در کتاب فصول المهمة ذکر شده که دربان آن حضرت، سلمان فارسی (رض) بوده است.

شاعر علی (ع)

همچنین در فصول المهمه گفته شده که شاعر آن حضرت، حسان بن ثابت بوده است.در اینجا اضافه می کنم که شاعر آن حضرت در جنگ صفین، نجاشی و اعور شنی و کسان دیگری غیر از این دو تن بوده اند.

نقش انگشتر علی (ع)

سبط بن جوزی در کتاب تذکرة الخواص نوشته است: نقش انگشتری آن حضرت عبارت «خداوند فرمانروا، علی بنده اوست » (الله الملک علی عبده) بوده است.همچنین وی می نویسد: آن حضرت انگشتری را در انگشتان دست راست خود می کرده است و حسن و حسین (ع) نیز چنین می کرده اند.

ابو الحسن علی بن زید بیهقی معروف به فرید خراسان در کتاب خود موسوم به صوان الحکمه که به نام تاریخ حکمای اسلام مشهور است در ذیل شرح زندگانی یحیی نحوی دیلمی ملقب به بطریق، چنین می گوید: «یحیی فیلسوف و ترساکیش بود و عامل امیر المؤمنین (ع) در نظر داشت تا وی را از فارس بیرون براند.یحیی نیز ماجرای خود را برای علی (ع) نگاشت و از آن حضرت درخواست امان کرد.محمد بن حنفیه، به فرمان علی (ع) امان نامه ای برای یحیی نوشت که من آن امان نامه را در دست حکیم ابو الفتوح مستوفی نصرانی طوسی مشاهده کردم.توقیع علی (ع) با خط خود آن حضرت و با عبارت «الله الملک و علی عبده » (خداوند فرمانروا و علی بنده اوست.) در پای این مکتوب موجود بود.سبط بن جوزی این عبارت را به عنوان نقش انگشتری آن حضرت دانسته ولی مطابق با نقل بیهقی این توقیع به دست حضرت نوشته شده است و بعید نیست که گفته بیهقی متین تر باشد.»

همچنین احتمال دارد که آن حضرت نامه ها را چنین امضا می کرده و سپس همان عبارت را بر نگین انگشتری نقش زده است.ابن صباغ در کتاب فصول المهمه فی معرفة الائمه گوید: «اسندت ظهری الی الله » (پشت من به خداوند متکی است) نقش نگین آن حضرت بوده است.عده ای دیگر نقش نگین آن حضرت را«حسبی الله »ذکر کرده اند.کفعمی نیز در مصباح گوید: نقش نگین انگشتری آن حضرت «الملک لله الواحد القهار»بوده است.البته بعید نیست که آن حضرت دارای چند انگشتری با نقوش متعدد بوده است.

همسران علی (ع)

نخستین همسر آن حضرت، فاطمه زهرا (ع) دخت گرامی پیامبر خدا بوده است.علی (ع) تا زمانی که فاطمه در قید حیات به سر می برد با کس دیگری پیمان زناشویی نبست.پس از وفات فاطمه، آن حضرت با امامه دختر ابو العاص بن ربیع بن عبد العزی بن عبد شمس که فرزند زینب دختر پیغمبر بود ازدواج کرد.ام البنین دختر حزام بن دارم کلابیه، زن دیگری بود که علی (ع) او را به عقد خود درآورد.پس از ام البنین، آن حضرت با لیلی دختر مسعود بن خالد النهشلیة تمیمه دارمیه ازدواج کرد و پس از وی با اسماء بنت عمیس خثعمی پیمان زناشویی بست.اسماء تا قبل از شهادت جعفر بن ابیطالب، همسر وی بود و پس از شهادت جعفر، ابو بکر او را به ازدواج خود درآورد و چون ابو بکر از دنیا رفت، علی (ع) او را به همسری خویش گرفت.یکی دیگر از همسران امیر المؤمنین (ع) ام حبیب دختر ربیعه تغلبیه و موسوم به صهبا بوده است.این زن از قبیله «سبی »بود که خالد بن ولید در عین التمر بر آنها حمله برده و ایشان را به اسیری گرفته بود.خوله دختر جعفر بن قیس بن مسلمه حنفی و یا به قولی دیگر خولة دختر ایاس از دیگر زنان آن حضرت بوده است.همچنین علی (ع) با ام سعد یا ام سعید دختر عروة بن مسعود ثقفی و نیز مخباة دختر امری القیس بن عدی کلبی پیمان زناشویی بست.

فرزندان علی (ع)

مسعودی در مروج الذهب، شمار اولاد علی (ع) را به بیست و پنج تن رسانده است.شیخ مفید در کتاب ارشاد تعداد آنها را هفده تن از دختر و پسر دانسته و پس از آن گفته است: عده ای از علمای شیعه گویند که فاطمه پس از وفات پیامبر (ص) جنینی که پیامبر او را محسن نامیده بود سقط کرد.بنابر قول این عده، فرزندان آن حضرت هجده تن بوده اند.

ابن اثیر گوید: محسن در کودکی وفات یافته است.آیا این محسن که ابن اثیر از او نام برده غیر از آن محسنی است که مفید از آن یاد کرده؟مسعودی و شیخ مفید فرزندان علی را همراه با ذکر محسن، نام برده و کسان دیگری همچون محمد اوسط و ام کلثوم صغرا بنت صغیر (دختر کوچک) و رملة صغرا را به شمار فرزندان امیر المؤمنین (ع) اضافه کرده اند.

اما با توجه به گفتارها و نوشتارهایی که از مورخان و علمای نسابه در دست داریم، چنین می نماید که فرزندان علی (ع) سی و سه تن بوده اند و شاید علت این رقم زیاد آن باشد که مورخان اسم و لقب هر یک از فرزندان را، جداگانه برای دو فرزند ثبت می کرده اند.در حالی که این دو اسم و لقب بر یک تن اطلاق می شده است.نام اولاد امیر المؤمنین علی (ع) به شرح زیر ذکر شده است:

1.حسن

2.حسین.

3.زینب کبرا

4.زینت صغرا.

که کنیه او کلثوم است.شیخ مفید گوید: مادر این چهار تن فاطمه بتول دختر پیامبر بزرگ اسلام بوده است.

5.ام کلثوم کبرا (ابن اثیر نام وی را با زینب کبرا آورده است.) مسعودی می نویسد: مادر حسن، حسین، محسن، ام کلثوم کبرا و زینب کبرا، حضرت فاطمه زهرا دختر پیغمبر اسلام (ص) است.

می توان میان قول مفید که زینب صغرا مکنی به ام کلثوم را ذکر کرده و نظر ابن اثیر و مسعودی که وی را ام کلثوم کبرا نامیده اند، جمع به عمل آورد و به این ترتیب که نام وی به نسبت زینب کبرا، زینب صغرا و به نسبت ام کلثوم صغرا که بعدا نام او را ذکر خواهیم کرد و از مادری غیر از فاطمه زهرا به دنیا آمده، ام کلثوم کبرا بوده است.

6.محمد اوسط، مادر وی امامه دختر ابو العاص بوده است.شیخ مفید و مسعودی متذکر نام او نشده اند.

7، 8، 9، 10.عباس، جعفر، عبدالله، عثمان که همگی جزو شهدای کربلا بوده اند.مادر این چهار تن ام البنین کلابی است که مسعودی وی را ام البنین دختر حزام وحیدیة معرفی کرده و عثمان را در شمار این چهار تن ذکر نکرده است.

11.محمد اکبر، مکنی به ابو القاسم و معروف به ابن حنفیه که مادر وی خوله حنفی بوده است.

12.محمد اصغر مکنی به ابو بکر، بعضی از مورخان پنداشته اند که ابو بکر و محمد اصغر نام دو تن از فرزندان علی بوده ولی ظاهرا چنین برمی آید که این هر دو، نام یک تن باشد.

13.عبد الله و عبید الله که هر دو در کربلا به شهادت رسیده اند.مادر این دو تن لیلی دختر مسعود نهشیلی است.

14.یحیی که مادر وی اسماء بنت عمیس است.

15، 16.عمر و رقیه که دوقلو بوده اند.مادر این دو ام حبیب، صهبا، دختر ربیعه تغلبی است.عمر هشتاد و پنج سال زندگی کرد.

17، 18، 19.ام الحسن و رمله کبرا و ام کلثوم صغرا، مادر ایشان ام سعد دختر عروة بن مسعود ثقفی است.شیخ مفید و مسعودی تنها به ذکر نام ام الحسن و رملة بسنده کرده اند و آن را با ذکر کلمه کبرا آشکارتر نساخته اند.

20.دختری که در کودکی جان سپرده است.مادر وی مخباة کلبی است و شیخ مفید و مسعودی متذکر نام او نشده اند.

21.ام هانی، 22.میمونه، 23.زینب صغرا.در کتاب عمدة الطالب آمده است که مادر وی (زینب صغرا) ام ولد (کنیز) بوده و در خانه محمد بن عقیل بن ابیطالب به سر می برده است.

24.رملة صغرا، شیخ مفید و مسعودی از او نام نبرده اند.

25.رقیه صغرا، مسعودی از او یادی نکرده است.

26.فاطمه، 27.اسامه، 28.خدیجه، 29.ام الکرام، مسعودی گوید ام الکرام همان فاطمه است.

30.ام سلمه، 31.ام ابیها، مسعودی از او یاد کرده است.

32.جمانة مکناه به ام جعفر.

33.نفیسه، درباره نام مادر او پراکنده گویی کرده اند.

پی نوشتها:

1. از این روایت می توان پی برد که در نماز میت که برای شخص ارجمندی گزارده می شود، مستحب است از تعداد واجب تکبیر، بیشتر گفت.چنانچه در نماز میتی که برای حمزه گزارده شد، نیز همین عمل تکرار شد.-م.

2. یعسوب المؤمنین و یعسوب الدین.-م.

آن حضرت در سال 40 ه و در ماه رمضان در شب نوزدهم، شب چهارشنبه ضربت خورد و در شب جمعه، شب بیست و یکم، به شهادت رسید.این قول در میان ما معروف است و شیعه تا امروز بدان عمل می کند.طبری و ابن اثیر روایت کرده اند که آن حضرت در شب جمعه نوزدهم رمضان، ضربت خورد و در شب یکشنبه وفات یافت.عمر آن حضرت شصت و سه سال بوده است. حاکم در مستدرک از محمد بن حنفیه روایت کرده است.یا شصت و چهار یا شصت و پنج ساله بود که ده یا دوازده سال آن پیش از بعثت رسول خدا (ص) و بیست و سه سال آن در معیت آن حضرت (ص) پس از بعثت، سیزده سال در مکه و ده سال در مدینه، و سی سال آن پس از وفات پیغامبر اسلام (ص) بوده است.البته اقوال دیگری درباره سن آن حضرت نیز گفته شده است.حاکم در مستدرک از جعفر بن محمد از پدرش نقل کرده که علی (ع) در پنجاه و شت سالگی به شهادت رسید.

قول اول و سوم، مشهورترین قولهاست.ابن شهر آشوب در مناقب گوید: «آن حضرت در اثر ضربتی که در مسجد کوفه خورد، در وقت تنویر، شب جمعه، نوزدهم ماه رمضان، مجروح شد و دو روز همچنان زنده بود تا یک سوم از شب، سپس وفات یافت.وی بنابر روایت حضرت صادق (ع) در وقت وفات شصت و پنج سال و بنابر روایت عامه شصت و سه سال داشت.

حاکم در مستدرک به سند خود از عبد الرحمن بن ابو لیلی نقل کرده است: علی (ع) در روز جمعه هفدهم ماه رمضان سال 40 مضروب شد.و او در آن هنگام شصت و سه یا شصت و چهار سال داشت.

همچنین حاکم به سند خود از ابو بکر بن ابی شیبه نقل کرده است: «علی بن ابیطالب (ع) در سال 40 هجری در سن شصت و سه سالگی وفات یافت.وی در روز جمعه بیست و یکم ماه رمضان ضربت خورد و در روز یکشنبه رحلت یافت و در کوفه به خاک سپرده شد.

مدت خلافت آن حضرت، پنج سال و چهار ماه یا سه ماه کمتر بود.زیرا چنان که گفته شد، مردم در بیست و پنجم ذی الحجه سال 35 ه با وی دست بیعت دادند.حاکم در مستدرک از عبد الرحمن بن ابو لیلی روایت کرده است: «مدت خلافت آن حضرت، پنج سال به جز سه ماه بود».سپس از ابو بکر بن ابی شیبه نقل کرده است که گفت: علی بن ابیطالب (ع) پنج سال خلافت کرد.گویا این روایت مبنی بر تسامح است.

mostafa saidi بازدید : 16 پنجشنبه 27 تیر 1392 نظرات (0)

مسعودی در مروج الذهب، شمار اولاد علی (ع) را به بیست و پنج تن رسانده است.شیخ مفید در کتاب ارشاد تعداد آنها را هفده تن از دختر و پسر دانسته و پس از آن گفته است: عده ای از علمای شیعه گویند که فاطمه پس از وفات پیامبر (ص) جنینی که پیامبر او را محسن نامیده بود سقط کرد.بنابر قول این عده، فرزندان آن حضرت هجده تن بوده اند.

ابن اثیر گوید: محسن در کودکی وفات یافته است.آیا این محسن که ابن اثیر از او نام برده غیر از آن محسنی است که مفید از آن یاد کرده؟ مسعودی و شیخ مفید فرزندان علی را همراه با ذکر محسن، نام برده و کسان دیگری همچون محمد اوسط و ام کلثوم صغرا بنت صغیر (دختر کوچک) و رملة صغرا را به شمار فرزندان امیر المؤمنین (ع) اضافه کرده اند.

اما با توجه به گفتارها و نوشتارهایی که از مورخان و علمای نسابه در دست داریم، چنین می نماید که فرزندان علی (ع) سی و سه تن بوده اند و شاید علت این رقم زیاد آن باشد که مورخان اسم و لقب هر یک از فرزندان را، جداگانه برای دو فرزند ثبت می کرده اند.در حالی که این دو اسم و لقب بر یک تن اطلاق می شده است.نام اولاد امیر المؤمنین علی (ع) به شرح زیر ذکر شده است:

1.حسن

2.حسین.

3.زینب کبرا

4.زینت صغرا.

که کنیه او کلثوم است.شیخ مفید گوید: مادر این چهار تن فاطمه بتول دختر پیامبر بزرگ اسلام بوده است.

5.ام کلثوم کبرا (ابن اثیر نام وی را با زینب کبرا آورده است). مسعودی می نویسد: مادر حسن، حسین، محسن، ام کلثوم کبرا و زینب کبرا، حضرت فاطمه زهرا دختر پیغمبر اسلام (ص) است.

می توان میان قول مفید که زینب صغرا مکنی به ام کلثوم را ذکر کرده و نظر ابن اثیر و مسعودی که وی را ام کلثوم کبرا نامیده اند، جمع به عمل آورد و به این ترتیب که نام وی به نسبت زینب کبرا، زینب صغرا و به نسبت ام کلثوم صغرا که بعدا نام او را ذکر خواهیم کرد و از مادری غیر از فاطمه زهرا به دنیا آمده، ام کلثوم کبرا بوده است.

6.محمد اوسط، مادر وی امامه دختر ابو العاص بوده است.شیخ مفید و مسعودی متذکر نام او نشده اند.

7، 8، 9، 10.عباس، جعفر، عبدالله، عثمان که همگی جزو شهدای کربلا بوده اند.مادر این چهار تن ام البنین کلابی است که مسعودی وی را ام البنین دختر حزام وحیدیة معرفی کرده و عثمان را در شمار این چهار تن ذکر نکرده است.

11.محمد اکبر، مکنی به ابو القاسم و معروف به ابن حنفیه که مادر وی خوله حنفی بوده است .

12.محمد اصغر مکنی به ابو بکر، بعضی از مورخان پنداشته اند که ابو بکر و محمد اصغر نام دو تن از فرزندان علی بوده ولی ظاهرا چنین برمی آید که این هر دو، نام یک تن باشد.

13.عبد الله و عبید الله که هر دو در کربلا به شهادت رسیده اند.مادر این دو تن لیلی دختر مسعود نهشیلی است.

14.یحیی که مادر وی اسماء بنت عمیس است.

15، 16.عمر و رقیه که دوقلو بوده اند.مادر این دو ام حبیب، صهبا، دختر ربیعه تغلبی است .عمر هشتاد و پنج سال زندگی کرد.

17، 18، 19.ام الحسن و رمله کبرا و ام کلثوم صغرا، مادر ایشان ام سعد دختر عروة بن مسعود ثقفی است.شیخ مفید و مسعودی تنها به ذکر نام ام الحسن و رملة بسنده کرده اند و آن را با ذکر کلمه کبرا آشکارتر نساخته اند.

20.دختری که در کودکی جان سپرده است.مادر وی مخباة کلبی است و شیخ مفید و مسعودی متذکر نام او نشده اند.

21.ام هانی، 22.میمونه، 23.زینب صغرا.در کتاب عمدة الطالب آمده است که مادر وی (زینب صغرا) ام ولد (کنیز) بوده و در خانه محمد بن عقیل بن ابیطالب به سر می برده است.

24.رملة صغرا، شیخ مفید و مسعودی از او نام نبرده اند.

25.رقیه صغرا، مسعودی از او یادی نکرده است.

26.فاطمه، 27.اسامه، 28.خدیجه، 29.ام الکرام، مسعودی گوید ام الکرام همان فاطمه است .

30.ام سلمه، 31.ام ابیها، مسعودی از او یاد کرده است.

32.جمانة مکناه به ام جعفر.

33.نفیسه، درباره نام مادر او پراکنده گویی کرده اند.

تعداد صفحات : 16

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 231
  • کل نظرات : 6
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 156
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 178
  • باردید دیروز : 2
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 178
  • بازدید ماه : 198
  • بازدید سال : 1,034
  • بازدید کلی : 19,114