loading...
امام علی علیه السلام
mostafa saidi بازدید : 13 چهارشنبه 10 مهر 1392 نظرات (0)

 

دوست ودشمن بر سادگی وکم عمقی ابوموسی اتفاق نظر داشتند و او را «چاقوی کند وبی دسته » وکم ظرفیت می خواندند.ولی علی علیه السلام چه می توانست بکند؟دوستان ساده لوح وبی ظرفیت او که غالبا از همان قماش ابوموسی بودند، دو مطلب را بر او تحمیل کردند: هم اصل حکمیت را وهم شخص حکم را.

امام علیه السلام به هنگام اعزام ابوموسی به «دومة الجندل » با او وبا دبیر خود عبید الله بن ابی رافع چنین به سخن پرداخت:

امام علیه السلام خطاب به ابوموسی:«احکم بکتاب الله و لا تجاوزه » یعنی: براساس کتاب خدا داوری کن و از آن گام فراتر منه.

وقتی ابوموسی به راه افتاد، امام فرمود: می بینم که او در این جریان فریب خواهد خورد.

عبید الله، اگر جریان چنین است و او فریب خواهد خورد چرا او را اعزام می کنی؟

امام(ع):«لوعمل الله فی خلقه بعلمه ما احتج علیهم بالرسل ». (1) یعنی:اگر خداوند با علم خود با بندگانش رفتار می کرد دیگر برای آنان پیامبرانی اعزام نمی کرد وبه وسیله آنان با ایشان احتجاج نمی نمود.

گفتگوی فرمانده نظامی امام با ابوموسی

شریح بن هانی، فرماندهی که امام علیه السلام او را در راس یک گروه چهارصد نفری به دومة الجندل اعزام کرد، دست ابوموسی را گرفت وبه او چنین گفت: تو مسئولیت بزرگی را به دوش گرفته ای، کاری که شکاف آن مرمت پذیر نیست.بدان اگر معاویه بر عراق مسلط شود دیگرعراقی وجود ندارد، ولی اگر علی بر شام مسلط شودبرای شامیان مشکلی وجود نخواهد داشت.تو در آغاز حکومت امام از خود وقفه نشان دادی; اگر باز چنین کاری کنی گمان به یقین وامید به نومیدی تبدیل می شود.

ابوموسی در پاسخ او گفت:گروهی که مرا متهم می سازند شایسته نیست که مرا به داوری برگزینند تا باطل را از آنان دفع وحق را بر ایشان جلب کنم. (2)

 

نجاشی، شاعر معروف سپاه امام ودوست دیرینه ابوموسی، طی اشعاری او را به رعایت حق وعدالت توصیه کرد وچون آن اشعار را بر ابوموسی خواندند گفت:از خدا می خواهم که افق روشن گردد وطبق رضای خدا انجام وظیفه کنم. (3)

گفتگوی احنف با ابوموسی

آخرین فردی که با ابوموسی وداع کرد احنف بود.وی دست ابوموسی را گرفت وبه او چنین گفت:عظمت کار را درک کن وبدان که کار ادامه دارد. اگر عراق را ضایع کنی دیگر عراقی نیست.از مخالفت خدا بپرهیز که خدا دنیا وآخرت را برای تو جمع می کند.اگر فردا با عمروعاص روبه رو شدی، تو ابتدا به سلام مکن، هرچند سبقت بر سلام سنت است ولی او شایسته این کار نیست.دست در دست او مگذار، زیرا دست تو امانت امت است.مبادا تورا در صدر مجلس بنشاند، که این کار خدعه وفریب است. از اینکه با تو در اطاق تنها سخن بگوید بپرهیز، زیرا ممکن است در آنجا گروهی را، به عنوان شهود، مخفی سازد تا بر ضد تو گواهی دهند.

آن گاه احنف برای آزمودن اخلاص ابوموسی نسبت به امام علیه السلام به او چنین پیشنهاد کرد:

اگر با عمرو در باره امام به توافق نرسیدی به او پیشنهاد کن که عراقیان می توانند از قریشیان ساکن شام کسی را به عنوان خلیفه برگزینند واگر این را نپذیرفتند پیشنهاد دیگری کن وآن اینکه شامیان می توانند از قریشیان ساکن عراق فردی را به عنوان خلیفه انتخاب کنند. (4) ابوموسی در برابر این سخن را که به معنی عزل امام علیه السلام از خلافت وتعیین خلیفه دیگر بود، شنید ولی واکنشی نشان نداد.

احنف فورا به محضر امام علیه السلام بازگشت وجریان را به او گفت ویادآور شد که ما کسی را برای احقاق حق خود اعزام می کنیم که از خلع وعزل تو پروایی ندارد. امام علیه السلام فرمود:«ان الله غالب علی امره ». احنف یادآور شد که این کار مایه ناراحتی ماست. (5)

پی نوشتها:

1- مناقب ابن شهر آشوب، ج 2، ص 261.

2- الامامة والسیاسة ج 1،ص 115; شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 2، ص 245.

3- وقعه صفین، ص 534; شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 2، ص 247.

4- الامامة والسیاسة، ج 1، ص 116; وقعه صفین، ص 536; شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 2، ص 249.

5- وقعه صفین، ص 537.

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 231
  • کل نظرات : 6
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 8
  • آی پی دیروز : 9
  • بازدید امروز : 110
  • باردید دیروز : 93
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 225
  • بازدید ماه : 532
  • بازدید سال : 1,368
  • بازدید کلی : 19,448