loading...
امام علی علیه السلام
mostafa saidi بازدید : 19 شنبه 29 تیر 1392 نظرات (0)

از جمله هیئتهایی که در این سال به مدینه آمدند هیئت نصارای نجران بودند که به دنبال نامه ای که پیغمبر اسلام به کشیش بزرگ آنجا نوشت و او را به اسلام دعوت فرمود آنها به مدینه آمدند تا از حال آن حضرت از نزدیک تحقیق کنند.

و داستان ورود هیئت مزبور را به مدینه محدثین سنی و شیعه به اجمال و تفصیل در کتابهای سیره و تاریخ و حدیث نقل کرده اند که شاید جامعترین و در عین حال فشرده ترین نقلها نقل مرحوم طبرسی در اعلام الوری است که ما عینا با تلخیص مختصری برای شما ترجمه می کنیم.

هیئت نجران که شامل گروهی بیش از ده نفر از بزرگان آنها بود به ریاست و سرپرستی سه نفر یعنی عاقب، سید و ابو حارثه به مدینه آمدند.

عاقب که نامش عبد المسیح بود، سمت ریاست آنها را داشت که بدون نظر و رای او کاری نمی کردند. سید که نامش ایهم بود ملجا و تکیه گاه آنها در کارها بود و ابو حارثة کشیش بزرگ و اسقف اعظم ایشان بود که پادشاهان روم کلیساها به نام او ساخته بودند.

هنگامی که به سوی مدینه حرکت کردند ابو حارثه در کنار خود - در کجاوه - برادرش کرز یا بشر را سوار کرد و در راه که می آمدند قاطر آنها به زمین خورد و هم کجاوه او چون می دید این رنج سفر را برای دیدار پیغمبر اسلام متحمل شده اند، به صورت کنایه گفت: نابودی بر این مرد دور از خیر و سعادت باد - و منظورش پیغمبر(ص)بود - ابو حارثه که این حرف را شنید با ناراحتی بدو گفت:

mostafa saidi بازدید : 13 شنبه 29 تیر 1392 نظرات (0)

در سال نهم پس از هجرت پیامبر، گروهی به نمایندگی از نصارای نجران یمن به مدینه آمدند تا راجع به اسلام از پیامبر (ص) سؤالهایی بکنند و با او درباره دین به احتجاج پردازند.و میان آنان با پیامبر بحث و گفتگویی شد که پیامبر در این گفتگو موضع مثبت اسلام را نسبت به حضرت مسیح و تعلیمات او بیان کرد.و لیکن آنان در موضع منفی خود نسبت به تعلیمات اسلامی پافشاری کردند.آن گاه وحی نازل شد و پیامبر را مامور به مباهله با آنان ساخت.مباهله نفرین کردن دو گروه متخاصم است تا بدان وسیله خداوند بر آن که باطل است عذابش را نازل کند: «هر کس پس از روشن شدن جریان با تو مجادله کند.بگو بیایید فرزندان و زنان و نزدیکان خود را گرد آوریم، لابه و زاری کنیم و لعنت خدا را نثار دروغگویان گردانیم » (1).

پیامبر (ص) به دلیل ماموریتی که داشت دچار زحمت شد و آن گروه مسیحی را به مباهله دعوت کرد.نیشابوری در تفسیر: غرائب القرآن و عجائب الفرقان خود، مطلب زیر را نقل کرده است: «پیامبر به آنان فرمود: خداوند مرا مامور کرده است که اگر پذیرای برهان نشدید با شما مباهله کنم، گفتند ای ابو القاسم! ما باز می گردیم و درباره کار خود با هم مشورت می کنیم، آن گاه به نزد تو می آییم.و چون بازگشتند به شخص دوم هیات نمایندگی که مردی کاردان و با تدبیر بود گفتند: ای عبد المسیح! نظر تو چیست؟ او

...............................................

1- سوره آل عمران (3) آیه 62.

162


mostafa saidi بازدید : 19 شنبه 29 تیر 1392 نظرات (0)

متجاوز از بیست سال بود که منطق اسلام در باره شرک ودوگانه پرستی در سرزمین حجاز ودر میان قبایل مشرک عرب انتشار یافته بود واکثر قریب به اتفاق آنها از نظر اسلام در باره بتان وبت پرستان آگاهی پیدا کرده بودند ومی دانستند که بت پرستی چیزی جز یک تقلید باطل از نیاکان نیست ومعبودهای باطل آنان چنان ذلیل وخوارند که نه تنها نمی توانند در باره دیگران کاری انجام دهند بلکه نمی توانند حتی ضرری از خود دفع کنند ویا نفعی به خود برسانند وچنین معبودهای زبون وبیچاره در خور ستایش وخضوع نیستند.

گروهی که با وجدان بیدار ودل روشن به سخنان رسول گرامی گوش فرا داده بودند در زندگی خود دگرگونی عمیقی پدید آوردند واز بت پرستی به توحید ویکتاپرستی گرویدند. خصوصا هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مکه را فتح کرد وگویندگان مذهبی توانستند در محیط آزاد به تبیین وتبلیغ اسلام بپردازند تعداد قابل ملاحظه ای از مردم به بت شکنی پرداختند و ندای توحید در بیشتر نقاط حجاز طنین انداز شد. ولی گروهی متعصب ونادان که رها کردن عادات دیرینه برای آنان گران بود، گرچه پیوسته با وجدان خود در کشمکش بودند، از عادات زشت خود دست بر نداشتند واز خرافات واوهام پیروی می کردند.

mostafa saidi بازدید : 18 شنبه 29 تیر 1392 نظرات (0)

در میان سوره های قرآن یک سوره داریم که اول آن فاقد بسم الله است، و آن، سوره برائت است.قرآن را که می گویند 114 سوره است به اعتبار این است که سوره برائت را هم سوره مستقل و جدا از سوره انفال شمرده اند.راجع به این که چرا این سوره «بسم الله » ندارد دو وجه است.یک وجه این است که اساسا «برائت » یک سوره مستقل نیست، تتمه سوره انفال است.اتفاقا آیاتش هم از سنخ مطالب آیات «انفال » است. ممکن است بگویید اثر این امر چیست که ما بگوئیم این دو تا یک سوره است یا دو سوره.البته اثرش در دو حالت مذکور فرق می کند.به عقیده ما شیعیان، در نماز، بعد از حمد یک سوره کامل را باید خواند.اگر بگوئیم «انفال » و «برائت » یک سوره است پس چنانچه کسی «انفال » را شروع بکند باید برائت را هم بخواند، و اگر بگوئیم «انفال » و «برائت » دو سوره است، یکی از این دو را که بخواند کافی است و بلکه دیگری را نمی تواند بخواند چون قران بین سورتین است و قران بین سورتین اشکال دارد.ولی قول دیگر این است که سوره برائت یک سوره مستقل است.اگر بگوئیم سوره مستقل چرا «بسم الله » ندارد، می گویند علتش این است که این سوره، سوره غضب است، سوره اعلام جنگ و اعلام خطر به کفار است.این سوره در سال نهم هجری نازل شده است.می دانید که پیغمبر اکرم در سن چهل سالگی مبعوث شدند.13 سال در مکه بسر بردند و عده ای در مکه مسلمان شدند.آن سیزده سال فوق العاده برای پیغمبر و مسلمین رنج آور بود.ده سال آخر عمرشان در مدینه بودند(پنجاه و سه سالگی آمدند به مدینه، ده سال هم در مدینه بودند و در شصت و سه سالگی از

204


در سال هشتم هجرت مکه را فتح کردند.البته قبلا فتوحاتی نصیب مسلمین شده بود، ولی مکه که فتح شد دیگر اسلام قدرت خودش را در جزیرة العرب تثبیت کرد. اذا جاء نصر الله و الفتح و رایت الناس یدخلون فی دین الله افواجا فسبح بحمد ربک و استغفره انه کان توابا .بعد از فتح مکه، کفار قریش، هم پیمان با مسلمین بودند، یک پیمانکی با مسلمین داشتند گو اینکه آن را نقض کرده بودند.ولی هنوز قریش در حال شرک و بت پرستی بسر می بردند، مسلمین هم در حال

mostafa saidi بازدید : 20 شنبه 29 تیر 1392 نظرات (0)

حضرت علی - علیه السلام به فرمان خدا آیات سوره برائت و قطعنامه ویژه ریشه کن ساختن بت پرستی را، به هنگام حج، برای همه قبایل عرب برخواند وبرای این کار، درست در جای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم تکیه کرد.

تاریخ اسلام حاکی است که در آن روزی که پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله و سلم رسالت خود را اعلان نمود، در همان روز نیز خلافت وجانشینی حضرت علی - علیه السلام را پس از خود اعلام کرد.

پیامبر گرامی در طول رسالت بیست وسه ساله خود، گاهی به صورت کنایه واشاره وکرارا به تصریح، لیاقت وشایستگی حضرت علی - علیه السلام را برای پیشوایی وزمامداری امت به مردم یاد آوری می کرد وافرادی را که احتمال می داد پس از درگذشت وی با حضرت علی - علیه السلام در افتند واز در مخالفت با او در آیند اندرز می داد ونصیحت می کرد واحیانا از عذاب الهی می ترساند.

شگفت آور اینکه هنگامی که رئیس قبیله بنی عامر به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پیشنهاد کرد که حاضر است از آیین او سرسختانه دفاع کند اما مشروط به اینکه زمامداری را پس از خود به او واگذار پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در پاسخ او فرمود:

«الامر الی الله یضعه حیث شاء» (1)

117


mostafa saidi بازدید : 18 شنبه 29 تیر 1392 نظرات (0)

سال نهم هجرت رو به اتمام بود و ماه ذی حجه و ایام حج فرا می رسید. شهر مکه پس از اینکه به دست پیغمبر اسلام فتح شد در برابر اسلام تسلیم و خاضع گردید و بتها در هم شکسته شد و حاکم شهر مکه نیز از طرف پیغمبر اسلام تعیین می شد - چنانکه پیش از این گذشت - و خلاصه از نظر سیاسی و اداری به دست مسلمانان اداره می شداما با تمام این احوال هنوز افراد مشرک و بت پرست در مکه و اطراف آن بسیار بودند که به همان آیین شرک و بت پرستی روزگار به سر می بردند و حتی در انجام مراسم حج و طواف و غیره آزادانه طبق آیین خود آنها را انجام می دادند، در این سال آیات سوره برائت که متضمن دستور نقض قرارداد با مشرکان و رسوا کردن منافقان و متخلفان جنگ تبوک بود بر پیغمبر اسلام نازل شد و رسول خدا(ص) مامور شد به وسیله ای آنها را بر مشرکین ابلاغ کند و جلوی مراسم غلط و عادات زشت آنها را که به عنوان حج و طواف انجام می دادند بگیرد و شهر مکه و مراسم حج را از آلودگی به شرک و بت پرستی پاک سازد و اساسا مشرکین جزیرة العرب و کسانی که با پیغمبر پیمانی ندارند تکلیف خود را از آن تاریخ تا چهار ماه دیگر برای انتخاب مذهب حق و پذیرفتن حکومت اسلام روشن کنند. . . (1)

رسول خدا(ص)ابو بکر را با گروهی که برخی شماره آنها را تا سیصد نفر نوشته اند، مامور کرد به حج برود و آیات مزبور را در اجتماعات حاجیان بر مردم قرائت کند.

ابو بکر برای انجام ماموریت خود حرکت کرد ولی پس از رفتن آنها چیزی نگذشت که جبرئیل بر پیغمبر نازل شد و این فرمان را از جانب خدای تعالی در مورد ابلاغ آیات برائت به آن حضرت ابلاغ نمود که خدا می فرماید:

«لا یؤدی عنک الا انت او رجل منک ».

mostafa saidi بازدید : 19 شنبه 29 تیر 1392 نظرات (0)

 

حضرت علی علیه السلام نه یک بار که چندین بار، پا به دوش نبی اکرم صلی الله علیه و آله گذاشته و بام بیت خدا را از لوث وجود بت ها پاک ساخته است. دست کم یک بار قبل از هجرت و بار دیگر بعد از هجرت و پس از فتح مکه این کار را کرده است.(68)

[122]

بُت بنی خزاعه را که کنار ناودان کعبه نصب شده بود، حضرت علی علیه السلام شکست و بت هُبَل که بزرگ ترین بت عرب خوانده می شد و ابوسفیان همیشه به آن سوگند می خورد و در جنگ اُحُد، شعارِ «اعلی هبل؛ اعلی هبل» از زبانش نمی افتاد، باز به دست حضرت حیدر کرّار خُرد و نابود شد.(69)

رسول خدا صلی الله علیه و آله در ماه ربیع الثانی سال نهم هجرت، علی علیه السلام را با صد و پنجاه مرد انصاری که بر صد شتر و پنجاه اسب سوار بودند با پرچمی سیاه رنگ بر سر بتخانه فُلس فرستاد. این بتخانه در محلّه خاندان حاتم طایی معروف بود که سپاه اسلام به فرماندهی امام علی علیه السلام هنگام سپیده دم بر محلّه حاتم طایی یورش بردند و بت و بتخانه را ویران ساختند و در مخزن بتخانه به سه شمشیر شناخته شده با نام های «رَسُوب» و «مِخْذَم» و «یمانی» به همراه سه زره دست یافتند. و با غنائم بسیاری مانند شتر و گوسفند و با اسیر گرفتن بسیاری از بت پرستان به سوی رسول خدا صلی الله علیه و آله پیروزمندانه بازگشتند که در میان اسیران سفّانه دختر حاتم طایی دیده می شد که بعدا با برادرش عدی اسلام آوردند.(70)

68 . احمد بن محمد عاصمی، زین الفتی 1 / 159 ذیل حدیث 58.69 . همان 1 / 158.70 . محمد ابراهیم آیتی، تاریخ پیامبر اسلام / 617.

mostafa saidi بازدید : 16 شنبه 29 تیر 1392 نظرات (0)

رسول خدا(ص)چنانکه گفته شد دستور داد اسیران هوازن را با غنایم در«جعرانه »جای دهند و خود در ماه شوال سال هشتم با سپاهیان اسلام به قصد تعقیب دشمن به سوی طائف حرکت کرد، در سر راه به قلعه مالک به عوف رسید و دستور داد آن را که خالی از سکنه بود ویران کنند تا پشت سر آنها پایگاهی برای دشمن نباشد و در وقت ضرورت نتوانند از آن به نفع خود استفاده کنند و همچنان تا پای قلعه های طائف پیش رفت.

مردم طائف که از قبایل ثقیف بودند مردمی ثروتمند و جنگجو و قلعه های محکمی داشتند و چون از ورود سپاهیان اسلام مطلع شدند از بالای برجها شروع به تیراندازی به سوی لشکر اسلام نمودند و در همان روز اول هیجده نفر از مسلمانان در اثر تیرهای ایشان به قتل رسیدند، از این رو پیغمبر اسلام دستور داد لشکریان عقب نشینی کنند و اردوگاه خود را در جایی که از تیررس دشمن دورتر بود قرار دهند، که پس از اسلام اهل طائف، مردم شهر در آنجا مسجدی بنا کردند و هم اکنون بنای آن باقی است.

محاصره قلعه های مزبور بیش از بیست روز طول کشید و چون آذوقه فراوان در شهر و قلعه ها اندوخته شده بود و دیوار و برج و باروی آنها نیز محکم بود و افراد قبیله ثقیف نیز مردمانی جنگجو و سخت بودند کاری از پیش نمی رفت.

mostafa saidi بازدید : 17 شنبه 29 تیر 1392 نظرات (0)

 

عَمْرو بن مَعْد یکرَب، پهلوان نامی عرب، به حضور پیامبر اسلام رسید و مسلمان شد. و به سوی قبیله خود باز می گشت که قاتل پدرش را دید. وی را گرفته پیشِ پیامبر آورد و تقاضای قصاص کرد. پیامبر فرمود: خونی که در جاهلیت ریخته شده، در اسلام قصاص نمی شود. عمرو برآشفت و مرتدّ شد. به این که از دین اسلام روی برگردانده بود، قناعت نکرد. به قبیله ای از مسلمانان هم یورش برد و دارایی آنها را غارت کرد.

رسول خدا صلی الله علیه و آله علی علیه السلام را با لشکری به تعقیب وی فرستاد. خبر به عمرو رسید. آماده نبرد شد. لباس رزم بر تن کرد و به میدان آمد و مبارز طلب کرد. علی علیه السلام خود به میدانش رفت و قهرمان اسلام با قهرمان عرب، روبه رو شدند. علی علیه السلام به روی عمرو شمشیر نکشید، ولی با یک شاهکار جنگی، عمرو را از میدان نبرد بیرون کرد.

هنگامی که علی علیه السلام با عمرو بن معدیکرب رو به رو شد، چنان بانگی رعدآسا بر او زد که بترسید و فرار کرد. عمرو کسی بود که گفته بود از هیچ

[119]

چیز نمی ترسم. چنین کسی از صیحه علی علیه السلام بترسید و علی علیه السلام بدون خون ریزی پیروز شد. این هم شاهکاری از شاهکارهای علی علیه السلام بود. پس از چندی عمرو پشیمان شد و به سوی اسلام رو کرد و اسلامش پذیرفته شد.(66)

66 . آیت اللّه سید رضا صدر، راه علی علیه السلام / 51 به نقل از شیخ مفید، الارشاد 1 / 158.

mostafa saidi بازدید : 18 شنبه 29 تیر 1392 نظرات (0)

چنانکه گفته شد پیغمبر اسلام پس از فتح مکه پانزده روز در مکه ماند و در این مدت به نشر تعالیم اسلام و محو آثار شرک و بت پرستی که قرنها بر آن سرزمین حکومت کرده و پایگاه توحید را به صورت مرکز شرک در آورده بود همت گماشت و در ضمن با خویشان خود نیز تجدید عهدی کرده و در سایه اسلام همه کدورتها و اختلافات برطرف گردید و محیط انس و الفتی در کنار بنای با عظمت کعبه برای همه افرادی که در مکه بودند و یا از مدینه به همراه رسول خدا(ص)آمده بودند، فراهم شده بود.

اما نیروی اهریمنی شیطان که حاضر نبود به این آسانی در برابر نیروی توحید و اسلام تسلیم گردد این بار فکر خود را به سوی قبایل اطراف مکه متوجه کرد و آنجا را دامنه فعالیت خویش قرار داد و گروهی از بت پرستان و سرکردگان آن حدود را که هنوز مسلمان نشده و محمد(ص)را به عنوان یک کشور گشایی که می خواهد همه قبایل را تحت تسلط خویش در آورد و بر آنها حکومت کند می شناختند تحریک کرد تا جبهه واحدی بر ضد پیغمبر اسلام تشکیل دهند و پیش از آنکه از طرف مسلمانان مورد حمله قرار گیرند آنها برای جنگ و حمله آماده شوند.

در میان سران قبایل مزبور مالک بن عوف نصری بیش از دیگران جنب و جوش داشت و برای گرد آوردن قبایل فعالیت می کرد و با اینکه حدود سی سال بیشتر از عمر او نمی گذشت به خاطر شجاعت و سلحشوری که داشت مورد احترام قبایل پرجمعیت آن اطراف بود و از وی حرف شنوایی داشتند. وی تا جایی که توانست قبیله های ساکن کوههای جنوبی مکه را که از هوازن بودند مانند بنی سعد (2) ، بنی جشم، بنی هلال و همچنین قبیله ثقیف را که در طائف سکونت داشتند با خود همراه کرده و به نقل برخی از مورخان نزدیک به سی هزار نفر از آنها را در جایی به نام «اوطاس » (3) برای جنگ بامسلمانان و زدن یک ضربه کاری به لشکر اسلام جمع کرد و خود او نیز فرماندهی آنها را به عهده گرفت و تحت فرمان او به سوی حنین حرکت کردند.

mostafa saidi بازدید : 22 شنبه 29 تیر 1392 نظرات (0)

این سریه را به نامهای دیگری همچون ذات السلسله و وادی الرمل نیز خوانده اند.ما در جلد اول به طور مفصل به شرح و توضیح درباره این سریه پرداختیم و در اینجا نیز اشاراتی بدان خواهیم داشت، اگر چه مستلزم تکرار است.زیرا مراد ما در این کتاب آن است که رویدادهای زندگی علی (ع) را به صورت پیوسته و سال به سال تعقیب کنیم.

سلاسل نام چاهی است.چنان که در مناقب ابن شهر آشوب نیز این معنا بیان شده است. برخی گفته اند از این جهت این سریه را ذات السلاسل خوانده اند که برخی از سپاهیان دشمن همچون زنجیر به برخی دیگر بسته شده بودند.در مجمع البیان نوشته شده است: نام این سریه را از آن جهت ذات السلاسل گذارده اند که برای جلوگیری از فرار مشرکان از میدان جنگ، آنها را با زنجیرهایی به یکدیگر بسته بودند.شیخ مفید گوید: این سریه را ذات السلاسل نامیده اند زیرا افراد بسیاری از دشمن به اسارت گرفته شد و تعدادی از آنها نیز به قتل رسیدند و اسرای آنان را با ریسمانهایی به یکدیگر بستند به طوری که گویی آنان در زنجیر بسته بودند.

شیخ مفید و عده ای دیگر از این سریه یاد کرده اند.جز آنکه شیخ مفید علی رغم آنکه این سریه یک بار اتفاق افتاده آن را در دو جا از کتاب خود آورده است.اول: پس از غزوه بنی قریظه و دیگری پیش از غزوه بنی مصطلق.با توجه به آنکه غزوه بنی مصطلق پیش از غزوه بنی قریظه روی داد.اما وی ترتیب وقوع این دو غزوه را وارونه کرده و آن را در این مقام ذکر کرده و حال آنکه این واقعه تنها در برخی از نسخ یافت می شود.دوم: پس از غزوه زبیدی که پس از بازگشت پیامبر از تبوک بوده و غزوه تبوک در سال نهم هجری واقع شده است.به هر ترتیب نمی توان احتمال داد که این غزوه در میان غزوه بنی قریظه و غزوه بنی مصطلق که هر دو در سال پنجم هجری به وقوع پیوسته، روی داده است. زیرا در این غزوه از عمرو بن عاص یاد شده و حال آنکه این مرد در صفر سال هشتم هجری و یا بنابر قولی در جریان صلح حدیبیه در سال ششم هجرت و یا بنابر قول دیگر در جنگ خیبر که در سال هفتم هجری روی داده به اسلام گرویده است.

mostafa saidi بازدید : 21 شنبه 29 تیر 1392 نظرات (0)

پیامبر اسلام در سال هفتم هجرت تصمیم به خلع سلاح یهودیان خیبر گرفت.انگیزه پیامبر در این اقدام دو امر بود:

1- خیبر به صورت کانون توطئه و فتنه بر ضد حکومت نوبنیاد اسلامی در آمده بود و یهودیان این قلعه بارها با دشمنان اسلام در حمله به مدینه همکاری داشتند،بویژه در جنگ احزاب نقش مهمی در تقویت سپاه احزاب داشتند.

2- گرچه در آن زمان ایران و روم به صورت دو امپراتوری بزرگ،با یکدیگر جنگهای طولانی داشتند،ولی ظهور اسلام به صورت یک قدرت سوم برای آنان قابل تحمل نبود،ازینرو هیچ بعید نبود که یهودیان خیبر آلت دست کسری یا قیصر گردند و با آنها برای کوبیدن اسلام همدست شوند و یا همانطور که مشرکان را بر ضد اسلام جوان تشویق کردند،این دو امپراتوری را نیز برای درهم شکستن قدرت این آیین نوخاسته تشویق کنند.

این مسائل پیامبر را بر آن داشت که با هزار و ششصد نفر سرباز رهسپار خیبر شود.

قلعه های خیبر دارای استحکامات بسیار و تجهیزات دفاعی فراوان بود و مردان جنگی یهود بشدت از آنها دفاع می کردند.

mostafa saidi بازدید : 15 شنبه 29 تیر 1392 نظرات (0)

 

مسلمانان در شرایطی بس دشوار و حسّاس به سر می بردند. چندین شبانه روز بود که در میان خوف و رجا نفس می کشیدند. روزها را با جنگ و گریزهای طاقت فرسا به شب می رساندند و شب ها را برای پیش گیری از شبیخون دشمن در بیدارباش و نگهبانی سحر می کردند. پس از آن که آن سه سردار نیز هیچ یک نتوانستند گامی به پیش برند، اندوه و غصّه در صورت مسلمانان موج می زد. یک چشم مسلمانان به آسمان برون و چشم دیگرشان به جمال رسول اللّه صلی الله علیه و آله دوخته شده بود، به این امید که «دستی از غیب برون آید و کاری بکند.»

امّا حضرت حبیب اللّه صلی الله علیه و آله را حالی دیگر؛ و اندیشه هایی برتر بود. او در راهی که پیش گرفته بود هرگز تردیدی نداشت. دل دریایی اش با ایمان و

[95]

امیدی وصف ناپذیر در جوش و خروش بود، تا این که در شبی همچنان هراس انگیز، زبانِ بشارتْ بیان خود را به سخن برگشود. ضمن این که فردا را با صراحت «روز پیروزی» می نامید، سرفصل فتح و فیروزی را چنین سرود:

«لاَُعْطینَّ هذِهِ الرَّایةَ غَدا رَجُلاً یفْتَحُ اللّه عَلی یدَیهِ، یحِبُّ اللّه وَ رَسُولَهُ، وَ یحِبُّهُ اللّه وَ رَسُولُهُ، کرّارٌ غَیرُ فَرّار / فردا پرچم اسلام را به دست کسی خواهم سپرد که خدا با دستان او راه پیروزی را خواهد گشود، او خدا و پیامبرش را دوست می دارد و

mostafa saidi بازدید : 15 شنبه 29 تیر 1392 نظرات (0)

روزی که ستاره فروزان اسلام در سرزمین «مدینه » درخشید، ملت یهود بیش از قریش، عداوت پیامبر و مسلمانان را به دل گرفتند، و با تمام دسیسه ها و قوای خود، بر کوبیدن آن کمر بستند.

یهودیانی که در مدینه و اطراف آن سکونت داشتند، به سرنوشت شومی که نتیجه مستقیم اعمال و حرکات ناشایسته خود آنها بود، دچار شدند.گروهی از آنها اعدام و برخی مانند قبیله های «بنی قین قاع » و «بنی النضیر» ، از سرزمین مدینه رانده شدند و در «خیبر» و «وادی القری » و یا «اذرعات شام » سکونت گزیدند.

جلگه وسیع حاصلخیزی را که در شمال مدینه، به فاصله سی دو فرسنگی آن قرار دارد، «وادی خیبر» می نامند و پیش از بعثت پیامبر، ملت یهود برای سکونت و حفاظت خویش در آن نقطه، دژهای هفتگانه محکمی ساخته بودند.از آنجا که آب و خاک این منطقه برای کشاورزی آمادگی کاملی داشت، ساکنان آنجا در امور زراعت و جمع ثروت و تهیه سلاح و طرز دفاع، مهارت کاملی پیدا کرده بودند، و آمار جمعیت آنها بالغ بر بیست هزار بود، و در میان آنها مردان جنگاور و دلیر فراوان به چشم می خورد. (1)

جرم بزرگی که یهودیان خیبر داشتند، این بود که تمام قبائل عرب را برای کوبیدن حکومت اسلام تشویق کردند، و سپاه شرک با کمک مالی یهودان خیبر، در یک روز از نقاط مختلف عربستان حرکت کرده خود را به پشت مدینه رسانیدند.در نتیجه، جنگ احزاب که شرح آن را خواندید، رخ داد، و سپاه مهاجم با تدابیر پیامبر و جانفشانی یاران او، پس از یکماه توقف در پشت خندق، متفرق شدند و به وطن خود - از آن جمله یهودان خیبر به خیبر - بازگشتند و مرکز اسلام آرامش خود را بازیافت.

mostafa saidi بازدید : 13 شنبه 29 تیر 1392 نظرات (0)

از جمله روایاتی که در فضائل علی علیه السلام وارد شده روایتی است که آن را ابو هلال عسکری در کتاب الاوائل ذکر کرده است، گفت: نخستین کسی که کلمه جُعِلْتُ فِداکَ (فدایت شوم) را گفت علی علیه السلام بود و آن موقعی بود که عمرو بن عبدودْ مسلمانان را به مبارزه طلبید و هیچ کس او را پاسخ نداد و زبان به تعرّض و سرزنش مسلمانان گشوده و گفت: پس کو آن بهشتی که گمان می کنید هرکس از شما کشته شود وارد آن می شود: کسی پاسخش نگفت و او شروع کرد به رَجَز خواندن و عربده کشیدن!
علی علیه السلام گفت: ای رسول خدا! فدایت شوم آیا اجازه می دهی؟
پیامبر فرمود: این عمرو بن عبدود است؟! علی علیه السلام گفت: من هم علی بن ابی طالبم. پس علی علیه السلام حمله کرد و او را کشت. مردم کلمه جُعِلْتُ فِداک را از علی علیه السلام یاد گرفتند.
در جای دیگر نقل شده است که چون پیامبر به علی علیه السلام اجازه مبارزه با عمرو بن عبدود را داد و علی علیه السلام به سوی عمرو رفت در این جا بود که پیامبر جمله معروف بَرَزَ الإیمانُ کُلُّهُ اِلی الشِّرْکِ کُلِّه» را فرمود. یعنی مبارزه علی بن ابی طالب با عمرو بن عبدود در روز خندق از تمام اعمال امت من تا روز قیامت افضل است.
روایت است که: عمرو بن عبدود چون با علی علیه السلام روبرو شد. پرسید: تو کیستی؟ گفت: من علی هستم. پرسید: پسر که هستی؟ گفت: پسر عبد مناف، من علی بن ابی طالبم. گفت: ای برادر زاده! در لشکر تو کسانی هستند که سالخورده تر از تواند تو برگرد، چه من دوست ندارم خون تو را بریزم. علی علیه السلام فرمود: ولی به خدا سوگند من از ریختن خون تو هیچ کراهتی ندارم.
عمرو خشمگین شد و از اسب به زیر آمده و شمشیرش را چون شعله آتش کشید و به سوی علی آمد. علی علیه السلام به طرف او رفت و سپر خود را که از چرم بود جلو شمشیرش گرفت. شمشیر عمرو سپر را شکافت و در فرق علی علیه السلام نشست. علی شمشیری میانه شانه و گردن او فرود آورده به زمینش افکند. در اثر این حملاتْ گرد و غباری برخاسته بود که دو لشکرْ همدیگر را نمی دیدند کدام یک غالب و پیروز است که ناگهان صدای علی علیه السلام از میان آن گرد و غبار به تکبیر بلند شد. علی علیه السلام به طرف رسول خدا آمد در حالی که رویش می درخشید.

تعداد صفحات : 16

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 231
  • کل نظرات : 6
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 4
  • آی پی دیروز : 4
  • بازدید امروز : 31
  • باردید دیروز : 5
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 53
  • بازدید ماه : 360
  • بازدید سال : 1,196
  • بازدید کلی : 19,276